دکترسید علی محمودی - درباره شخصیت و نقش اکبرهاشمی رفسنجانی درعرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، طی سی سال اخیر، کتابها و مقالات بسیاری در داخل و خارج کشور به زبانهای مختلف نوشته شده و نویسندگان بسیاری از زوایای گوناگون به ترسیم سیمای سیاسی، علمی و اجتماعی
او پرداختهاند. من گرچه در مدت سه دهه اخیر در اندیشهها، مواضع و رفتارهای رفسنجانی کم وبیش مطالعه و مداقه کردهام، اما هیچ گاه درباره او سخنی نگفته و مطلبی ننوشتهام. دلیل این امر این بوده که انگیزهای برای این کار نداشتهام، زیرا ضرورتی مرا به این کار وادار نکرده است؛ هر چند در مقاطعی در تایید یا رد مواضع و تصمیمهای او نظراتی داشته ام که در میان دوستان مشترک مطرح کرده ام.
اکنون وضعیت کشور به گونهای است که نقش رفسنجانی بیش از هر زمان طی سی سال اخیر، جنبه حیاتی یافته و از اهمیت زیادی برخوردار است. این نقش، به باور من، در حال حاضر مهمتر از کارهایی است که او در مقطع پایان جنگ ایران و عراق و پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب انجام داد.
طبیعی است که چگونگی مواضع و تصمیمگیریهای رفسنجانی -مثبت یا منفی - در وضعیت کنونی و آتی کشور، ضمن نمایان ساختن نوع نگاه و نقش او، عاملی تاثیر گذار خواهد بود. بر این اساس، به عنوان وظیفهای ملی و اخلاقی، در این مقطع حساس از تاریخ ایران، بر آن شدم تا با نگاهی گذرا به سه سیاستمدار بزرگ دوران معاصر ایران، به رفسنجانی و جایگاه و نقش او بپردازیم.
رفسنجانی سیاستمدار توانمند دوران بحران است. در تاریخ معاصر ایران با چهرههایی روبرو شدهایم که به عنوان سیاستمداران دوران بحران، در عرصه داخلی و بین المللی ایران نقش آفرین بودهاند و هر یک در مقطعی حساس و خطر خیز، کشتی توفان زده ایران رابه ساحل امن و ثبات راهبری کردهاند. این سیاستپیشگان، اندک شمارهاند. شمار آنان به سختی به تعداد انگشتان دو دست طی قرن اخیر میرسد. در ارزیابی این قلم، سه تن از نام آورترین سیاستمداران دوران بحران در ایران معاصر، به ترتیب تاریخی عبارتند از: محمدعلی فروغی (1254-1321) ، احمد قوام(1252-1334) محمد مصدق(1261-1345). اگر چه این سه تن از نظر ابعاد شخصیتی، فکری و نقش آفرینی در تاریخ ایران با یکدیگر تفاوتهایی داشتهاند، اما به باور من پنج ویژگی مشترک به شرح زیر آنان را به هم پیوند میدهد:
1. میهن دوستی
این سه تن دوستدار ایران و تلاشگر پیشرفت و توسعه کشور بودهاند. دغدغه مشترک آنان، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و تحکیم قدرت و اقتدار حاکمیت در جهت امنیت و ثبات و نوسازی ایران بوده است.هر چند مصدق به آزادی و دمکراسی تکیه بیشتری داشته است ،اما هر سه در راه استقلال کشور گامهای بسیار بلندی برداشتهاند که در صفحات تاریخ مندرج است و در این مقال امکان مطرح کردن آن نیست.
2. دانش آموختگی
این سه تن با تفاوتهایی، درس خوانده ودانش آموخته بودهاند، در عرصه علوم انسانی به مدارج تخصصی بالایی دست یافتهاند و به زبانهای خارجی تسلط و یا آشنایی داشتهاند.
3. سیاستمداری
این سه تن به معنی دقیق کلمه«سیاستمدار» بودهاند. از تدبیر، دور اندیشی، زیرکی، آینده نگری، تیز بینی وبازیگری سیاسی برخوردار بودهاند.آری؛ آنان به طور مشخص «بازیگر» بودهاند: توانایی«بازی سیاسی» و استفاده از فنون دیپلماسی با تکیه به امکانات و مقدورات قدرت سیاسی را داشتهاند. آنان در مقاطعی از تاریخ ایران، کشور را از خطر سهمگین خلاء قدرت سیاسی – که زمینه ساز تجزیه کشور و نا امنی گسترده است – و هم چنین طرح قیمومیت ایران توسط بریتانیا در «جامعه ملل» بر پایه قرارداد 1919وثوق الدوله رهانیدهاند( فروغی)، با درایت و تدبیر سیاسی، پارهای از خاک کشور را به مام مهین بازگرداندهاند( قوام) و با پنجه درافکندن در پنجه سیاست قدرتمند بریتانیا، دست این کشور را از ذخائر طلای سیاه ایران قطع کرده ودرشورای امنیت و دیوان بین المللی داوری لاهه، دولت بریتانیا را به زانو در آوردهاند.(مصدق)
4. واقع بینی
این سه تن در سیاست ورزی پیرو «سیاست واقع گرا» (Real Politics ) بودهاند. همواره از محدودیتها و امکانات ملی و بین المللی در پیگیری هدفهای مشخص سیاسی در جهت امنیت ملی و منافع ملی آگاهی داشتهاند. اگرچه هر یک کم وبیش- با تفاوتهایی- آرمانگرا بودهاند، اما همواره بر روی میز مذاکره، کارتهای بازی سیاسی آنان از جنس «واقعیت» بوده است. واقع گرا بودهاند تا بتوانند ایران و جهان را بشناسند. واقع گرا بودهاند تا بتوانند از امنیت و منافع کشور دفاع کنند. واقع گرا بودهاند تا بتوانند اولویتها را به درستی دسته بندی کنند و میان مهم و اهم تفاوت بگذارند. این سه تن به عنوان رجال سیاسی پس از انقلاب مشروطه، در چارچوب قانون اساسی و مقتضیات نظام سیاسی ایران ایفای نقش میکردهاند.
5. پیچیدگی شخصیت
این سه تن از شخصیتی چند بعدی و پیچیده برخوردار بودهاند. هر چه در ذهن داشتهاند به زبان نمیآوردهاند. سفره دل خود را در عرصه سیاست پیش هر کسی باز نمیکردهاند. دقیق و گزیده سخن میگفتهاند. در مواردی با صراحت و در مواردی با ابهام و چند پهلو موضع میگرفتهاند. دست خود را رو نمیکردهاند تا کسانی بگویند چه انسانهای صادق وشریفی هستند؛ مانند آینه شفاف و مانند آب، صاف و زلال!
آنان چون سیاستمدار بودهاند، لاجرم آدمهای پیچیدهای بودهاند. سیاستمدار نمیتواند پیچیده و تو دار نباشد. پیچیدگی شخصیت برای سیاستمدار، یک ارزش بزرگ است. سیاستمدار ساده دل، رک و صریح ـ که به راحتی خود را در همه حال بروز میدهد و دست خود را به سادگی رو میکند - اساسا «سیاستمدار» نیست تا بگوییم سیاستمدار بسیار بدی است.
آنان گرچه در زندگی سیاسی خود مرتکب اشتباهاتی شدهاند- که پارهای از آنها درسپهر سیاستورزی امری اجتناب ناپذیر است -، اما حسابگر بودهاند، گز نکرده پاره نمیکردهاند و رشتههای ارتباط را نمیگسیختهاند تا درروز مبادا، بتوانند برای مام میهن کارهای سترگ انجام دهند.
درست است که «پیچیدگی» شرط بنیادین سیاستمداری است، اما آفت آن- که بسیار بزرگ و دردناک هم هست - پدید آمدن فضایی از رمز و راز و ابهام پیرامون سیاستمدار است. این فضا گاه بسیار غلیظ و سنگین میشود و گاه کم رنگ و محو؛ بستگی دارد به نوع اشتغال و درگیری سیاستمدار حرفهای که ابهام در مواضع را ایجاب کند و یا شفافیت همراه با صراحت را. این پیچیدگی شخصیت، بسیاری از سیاستمداران را از جنبههای فکری و کنشگری سیاسی در تنگنا قرار داده است.
شایعات زیادی درباره آنها چه در رابطه با زندگی شخصی و خانوادگی و چه در ارتباط با اقداماتشان در عرصه سیاسی، شکل گرفته است. این آفت، فروغی، قوام و مصدق را نیز مبتلا کرد و تا مرز«بدنامی» در کام خود فروکشید. ظریفی به درستی گفته است: سیاستمداران ایران دو دستهاند: عدهای کشور را ویران میکنند اما خانه خود را آباد میسازند.عدهای کشور را آباد میکنند، اما خانه خراب میشوند!
وقتی این ویژگیهای پنجگانه را درباره محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق از نظر میگذرانیم، با نگاهی دقیق به سه دهه پس از انقلاب اسلامی (1357) چهره بزرگی كه میتواند به عنوان «سیاستمدار» پشت سراین افراد قرار گیرد، به باور من، اکبرهاشمی رفسنجانی(1313- ) است. البته بودهاند رجالی که در دوران این سه تن، از جنس آنان به کار سیاست اشتغال داشتهاند، و هستند در روزگار ما کسانی که رهرو کاروان سیاستورزی به معنی درست کلمهاند، اما رفسنجانی در چارچوب سیاست ورزان بزرگ ایران، نمونهای مشخص و ممتاز است. در پی آن نیستم که رفسنجانی را همطراز این سه تن قرار دهم، اما میتوانم بگویم که با آنان« هم سنخ» است و در سیاست ورزی باآنان شباهتهایی دارد.
به ویژه همطراز قرار دادن رفسنجانی با مصدق ــ چه ازجنبه فکری و اخلاقی و چه از نظر شخصیت سیاسی ــ که آزادی خواهی و مشی دمکراتیک را با مهارت و درایت توام با شجاعت، صداقت و برش سیاسی در آمیخته بود – قیاس مع الفارق است.اما همانند فروغی، قوام و مصدق،هاشمی رفسنجانی نیز میهن دوست است، دانش آموخته است. سیاست پیشه است، واقع گرا است و از شخصیتی پیچیده برخوردار است. رفسنجانی نیز مانند این سه تن، مرتکب اشتباهات سیاسی ریز و درشتی در مدت سه دهه گذشته شده است. بی تردید شناسایی و ارزیابی اشتباهات هر فردــ به ویژه رجال سیاسی ــ نیازمند ملاکهایی است تا مصادیق و موارد، با محک آن ملاکها سنجیده شود. این موضوع از حوصله نوشتار حاضر خارج است.
رفسنجانی مذاکره کنندهای ماهر و کارکشته است، میانجی با ظرفیتی است، قواعد بازی سیاسی را، هم میشناسد وهم میتواند به خوبی به کار گیرد. او همانند فروغی، قوام و مصدق، سیاستمدار دوران بحران است؛ به این معنی که میتواند حاکمان و حاکمیتهای اوراق شده را با چیره دستی بازسازی کند. او میتواند ماشین قدرت سیاسی را که نیروی محرکه آن خسته شده است، با خردمندیِ عملگرایانه، بازسازی کند و راه بیندازد.
رفسنجانی، با ارزیابی رخدادهای انتخابات دهم ریاست جمهوری،در نماز جمعه 26 تیرماه 1388 تهران اعلام کرد که وضعیت کشور «بحرانی» است. او که به عنوان «حلقه واسط» میان عرصه عمومی(Public Sphere ) و حاکمیت به میدان آمده بود، کوشید با میانجیگری، نقش تاریخی خویش را در عرصه سیاسی کشور ایفا کند.
به باورمن، رفسنجانی با دیدی ملی و جهانی، همواره دغدغه وضعیت ایران و مردم ایران را داشته است. او کوشیده است، همانند فروغی، قوام و مصدق از امنیت و استقلال کشور پاسداری کند. او خواهان توسعه اقتصادی و پیشرفت و آبادانی ایران است. الگوی او در سیاست ورزی به امیر کبیر شباهت بسیار دارد. از این رو است که تعلق خاطر خود را نسبت به امیر کبیر در قالب رساله امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار که سالها پیش به رشته تحریردر آورد، به خوبی نشان داده است. او در سالهای اخیر، به شهادت دیدگاهها و مواضعی که اعلام کرده، به کثرت گرایی معرفتی، سیاسی و اجتماعی و به آزادی و دمکراسی نزدیک شده است، اما از مرزهای محافظه کاری، گامی فرا پیش ننهاده است. بر این اساس،رفسنجانی به فروغی و قوام نزدیک تر است تا به مصدق دمکرات و آزادیخواه.
رفسنجانی در نماز جمعه تاریخی تهران، پیشنهادهایی به حاکمیت ارائه کرد که درهفت عنوان صورتبندی میشود:
1. انجام تمامی امور در چارچوب قانون
2. آزادی دستگیر شدگان
3. دلجویی از خانوادههای آسیب دیده
4.پایان دادن به برخورد امنیتی با رسانهها
5. پایان یافتن سیاست یکجانبه صدا وسیما و دیگر رسانههای دولتی، و فراهم آوردن فرصت برای مطرح شدن دیدگاههای متفاوت
6. توجه جدی به دلایل رنجش و نارضایتی مراجع بلند پایه دینی
7. دعوت مسئولین، مردم و به ویژه نیروهای انتظامی و امنیتی به سعه صدر جهت بازسازی اعتماد عمومی که فقط در دراز مدت و به صورت تدریجی قابل دستیابی است.
چنانکه میدانیم پیشنهادهای رفسنجانی با واقع بینی، دلسوزی، و دقت تنظیم شده و پیش از اعلام، به شور نیز گذاشته شده بود-، با واکنش منفی جناح اقتدارگرای حاکم روبرو شد. برخی سخنگویان این جناح، با وانهادن زبان ادب و انصاف، رفسنجانی را متهم به «فرماندهی آشوبها» کردند، و با الفاظی خشونت آمیز و عصبی او را مخاطب قرار دادند که :«شما چه کارهاید...؟» که پیشنهاد ارائه میدهید، و در مقام میانجی در صحنه ظاهر شدهاید.( البته «آشوب» نامیدن با نگاهی خوش بینانه، از ناآشنایی با مفهومهای متداول در علم سیاست و ماهیت تحولات كنونی کشور حکایت میکند.)
این گونه بود که مدعیان، فرصت طلایی فراهم شده از سوی رفسنجانی را تباه کردند و از دست دادند، فرصتی که میتوانست با تدبیر این سیاستمدار دوران بحران، آرام آرام کشور را به نقطه اعتدال و وادی ثبات وآرامش واقعی برساند، مرهمی بر زخمهای آسیب دیدگان و خانوادههای آنان بگذارد، رضایت مردم را تا اندازهای تامین کند و قانون در عمل به عنوان «فصل الخطاب» در کشور حاکم شود، تا شاید اندک اندک آب رفته به جوی آید.
دیدیم که با رد میانجی گری رفسنجانی، بحران تداوم یافته و هر روز با بروز حوادث تازه در عرصه جامعه وسیاست، بر حجم سنگین پرونده انتخابات دهم ریاست جمهوری و مطالبات بنیادین مردم افزوده میشود؛ بدون اینکه در بن بست موجود تغییری مشاهده شود: به قول شاعر،« گویی این برف را سر باز ایستادن نیست.» آشکار است که مشکل کنونی ایرانبدون گفتوگو، بدون گوش دادن به خواستهای قانونی مردم حل وفصل نخواهد شد.
اکنون اجازه میخواهم در پایان این نوشتار، با فروتنی و نگرانی از وضعیت کشور، توصیههایی را با مردم،هاشمی رفسنجانی و حاکمیت در میان بگذاریم:
1. توصیه به مردم
بدانید که در ایران، از روزگار کهن تا به امروز، برخی کانونهای قدرت سیاسی واقتصادی، حضور موثر و نقش آفرین سیاست پیشگان خردمند، با ظرفیت و کاردان را تحمل نکردهاند. به یاد بیاوریم سرنوشت حسنک وزیر را در دوران غزنویان، فرجام خواجه نظام الملک طوسی را در دوران سلجوقیان، پایان کار قائم مقام فراهانی و امیر کبیر را در روزگار قاجاریان، و سرنوشت محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق را در دوران پهلویها. نگذاریم این تراژدی دردناک و ویرانگر بار دیگر تکرار شود. در قضاوت نسبت به افراد، خدا ترس، اخلاقی و محتاط باشیم.
وسیله و ابزار واپسگرایان ومروجان و عاملان خشونت در جهت ترور شخصیت بزرگان ملت واقع نشویم. دوست و دشمن خود را به دقت بشناسیم. با سرنوشت مردم و کشورــ که سرنوشت محتوم خودمان استــ بازی نکنیم. با تکیه به دانش و تجربه بیاموزیم که رفسنجانی اکنون از دولتمردان نظام است و رفتار او در چارچوب «مقتضیاتنظام» قابل فهم است. او میتواند و میباید به عنوان«حلقه واسط» و«میانجی» بین عرصه عمومی و حاکمیت باقی بماند. عرصه عمومی ایران، سخنگویان و کنشگران خود را دارد.
نقشها را با یکدیگر مخلوط نکنیم. از کسی که میتواند «پل ارتباطی» میان عرصه عمومی و حاکمیت باشد و با درک مطالبات مردم در راه اصلاح امور گام بردارد، قرار گرفتن در صف رهبران و سخنگویان جنبش اجتماعی، توقعی نابخردانه و نابجا است.
2. توصیه بههاشمی رفسنجانی
موقعیت کنونی کشور، بسیار خطیر و حساس است. بحران سیاسی کشور ادامه دارد. هرگونه غفلت از درک درست و همه جانبه تحولات ایران، چه در سطح حاکمیت و چه در عرصه عمومی، میتواند به برداشتهای ناصواب و تصمیم گیریهای غلط منجر شود. میباید صداهای گوناگون را به دقت شنید وبا تدبیر، تامل و جدیت به حفظ وتحکیم امنیت و منافع ملی اهتمام کرد. پیشنهاد میکنم با تمام جریانهای سیاسی کشور، مراجع دینی، شخصیتهای علمی، فرهنگی، سیاسی، روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان، نویسندگان و روزنامه نگاران به«گفت وشنود» بنشینید و از این پس، نامههای آنان را بی پاسخ نگذارید. شما نشان داده اید که در مدیریت بحران شخصیتی توانا، مدیر و مدبر هستید. من تردید ندارم که اگر به نهج موجود عمل کنید، یعنی تدابیر و اقداماتی که پیش و پس از انتخابات اخیر انجام دادیدــ، نقش کلیدی شما در تحولات آینده کشور، مبرمتر و حتمیتر خواهد بود. شما ناخدای کشتی در شرایط توفانی هستید. آرامش که برقرار شد خیلیها در مقام منجی کل و سکان دار اصلی، در صحنه ظاهر خواهد شد و شما ــ همانند فروغی، قوام و مصدق - به حاشیه و یا به خانه رانده خواهید شد.
قصه احمد قوام و محمد رضا پهلوی در آزاد سازی آذربایجان را که به خاطر دارید؟ایرادی ندارد. غمی نیست. سرنوشت سیاستمداران دوران بحران در ایران همواره چنین بوده است. زجر و آزارها، خانه نشینیها، زندانها و تبعیدهای ممتد فروغی، قوام و مصدق را در دوران پهلویها، به علت وطن دوستی،آزادیخواهی، استقلال طلبی و پیشرفت ایران، به یاد بیاوریم.
اکنون در وضعیت کنونی از شما انتظار میرود که:
1. از تمام ظرفیتهای قانونی در مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت در جهت پاسخگویی عملی به مطالبات و خواستههای متراکم مردم، حداکثر استفاده را بکنید.
2. به اجرا در آمدن پیشنهادات هفتگانه مطرح شده در نماز جمعه 26تیرماه 1388 تهران را به طور مستمر و فشرده و با استفاده از اهرمهای موجود پیگیری کنید.
3. به عنوان حلقه واسط میان مردم و حاکمیت، با انجام ابتکارات و خلق ساز و کارهای نوین، در راه گسترش، تعمیق نهادینه کردن آزادی،حاکمیت مردم و اصلاحات دمکراتیک، باتمام توان بکوشید.
انجام این اقدامات و مانند آنها، آزمون دیگری برای چگونگی نقش آفرینی شما در وضعیت کنونی در برابر مردم به عنوان سیاستمدار دوران بحران خواهد بود. آزمون بزرگ شما عبارت است از ایفای نقش موثر و کارآمد در جهت حفظ ایران و تمام سرمایههای ملی در پاسخ به مطالبات فشرده و همه جانبه مردم از رهگذر کمک به ایجاد اصلاحات بنیادین.
3. توصیه به حاکمیت
تند نروید! به فرجام کار ایران و کار خود بیندیشید. این کشور پیشینهای چند هزار ساله دارد وبه تازگی در جغرافیای جهان زاده نشده است. ما در برابر مردم و کشور، مسئولیتی تاریخی به دوش داریم. مسئولیتم که ایران را حفظ کنیم، در راه آزادی، استقلال و پیشرفت آن با تمام توان بکوشیم، و به حقوق و آزادیهای مردم بر مدار قانون اساسی و اسناد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشرــ که به آن اعلام پایبندی کرده ایم ــ، در سخن و عمل احترام بگذاریم. این کشور فراز وفرودها، پیروزیها و شکستهایی را از سرگذرانده است. در این مسیر، بسیاری متواضعانه در راه آزادی و استقلال و پیشرفت ایران کوشیدهاند؛ بسیاری نیز خائنانه و یا از سرغفلت ونادانی، تحکیم کننده استبداد، وابستگی و عقب ماندگی ایران بودهاند. بکوشیم از دسته نخست باشیم.
برای بیرون آوردن ایران از بحران کنونی، به تدبیر، خرد ورزی، مدارا و دور اندیشی نیاز داریم. لازم است پیشنهادهای حداقلی رفسنجانی به طور کامل به اجرا درآید و بیش از این دفع الوقت و فرصت سوزی نشود. بایستی اشتباهات در حد امکان جبران شود، به خشونت در هر نقطه پایان داده شود و کشور در مدار قانون به مثابه فصل الخطاب قرار گیرد.به کسانی که رفسنجانی را «فرمانده آشوبها» و «شما چه کارهاید....؟» خواندند، توصیه میکنم دیگر از این حرفها نزنند.
حرمت شخصیت و مقام او را نگاه دارند تا در روزهای حادثه و بحران، مرجع چارهاندیشیها و راهگشاییهای ملی باشد. هیچ آدم خردمند و حسابگری سرمایههای بزرگ ملی را به زر ناسره غرور و خود همه انگاری نمیفروشد که خسران عظیم آن حاجت به دلیل و برهان ندارد. همه ماــ به ویژه شما که در دایره قدرت ایدــ امروز به فروتنی نیاز داریم.
آگاه باشیم که کشور اگر از درون ضربه خورد، ضربههای بیرونی، کاری و کمر شکن خواهد بود. راستگویی پیشه کنیم.« النجاة فی الصدق». با مردم رو راست باشیم. خطرها و تهدیدهای پیش روی ایران را جدی بگیریم که مهمترین آنها- در صورت ادامه وضع موجود- به قرار زیر خواهد بود:
1. افزایش فشارهای بیشتر علیه امنیت ملی و منافع ملی از سوی قدرتهای خارجی، تحمیل تحریمهای بیشتر، باج خواهی و انزوای گسترده.
2. تضعیف حاکمیت قانون و امنیت وانسجام ملی.
4. بروز ناامنی در کشور، به ویژه در مناطق مرزی و تهدید علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی. ( واگرایی تدریجی)
در این میان عامل زمان بسیار تعیین کننده است. باید به هوش باشیم كه هدر دادن فرصتها،قطب بندی قدرت را عمیق تر، فضای سیاسی را تندتر و رادیکال تر، خسارتها را سنگین تر، وراههای برون رفت از بحران سیاسی ایران را دشوارتر خواهد کرد.
* دكترای علوم سیاسی (گرایش اندیشه سیاسی)
عضو هیات علمی دانشگاه
منبع :روزنامه آرمان
اکنون وضعیت کشور به گونهای است که نقش رفسنجانی بیش از هر زمان طی سی سال اخیر، جنبه حیاتی یافته و از اهمیت زیادی برخوردار است. این نقش، به باور من، در حال حاضر مهمتر از کارهایی است که او در مقطع پایان جنگ ایران و عراق و پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب انجام داد.
طبیعی است که چگونگی مواضع و تصمیمگیریهای رفسنجانی -مثبت یا منفی - در وضعیت کنونی و آتی کشور، ضمن نمایان ساختن نوع نگاه و نقش او، عاملی تاثیر گذار خواهد بود. بر این اساس، به عنوان وظیفهای ملی و اخلاقی، در این مقطع حساس از تاریخ ایران، بر آن شدم تا با نگاهی گذرا به سه سیاستمدار بزرگ دوران معاصر ایران، به رفسنجانی و جایگاه و نقش او بپردازیم.
رفسنجانی سیاستمدار توانمند دوران بحران است. در تاریخ معاصر ایران با چهرههایی روبرو شدهایم که به عنوان سیاستمداران دوران بحران، در عرصه داخلی و بین المللی ایران نقش آفرین بودهاند و هر یک در مقطعی حساس و خطر خیز، کشتی توفان زده ایران رابه ساحل امن و ثبات راهبری کردهاند. این سیاستپیشگان، اندک شمارهاند. شمار آنان به سختی به تعداد انگشتان دو دست طی قرن اخیر میرسد. در ارزیابی این قلم، سه تن از نام آورترین سیاستمداران دوران بحران در ایران معاصر، به ترتیب تاریخی عبارتند از: محمدعلی فروغی (1254-1321) ، احمد قوام(1252-1334) محمد مصدق(1261-1345). اگر چه این سه تن از نظر ابعاد شخصیتی، فکری و نقش آفرینی در تاریخ ایران با یکدیگر تفاوتهایی داشتهاند، اما به باور من پنج ویژگی مشترک به شرح زیر آنان را به هم پیوند میدهد:
1. میهن دوستی
این سه تن دوستدار ایران و تلاشگر پیشرفت و توسعه کشور بودهاند. دغدغه مشترک آنان، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و تحکیم قدرت و اقتدار حاکمیت در جهت امنیت و ثبات و نوسازی ایران بوده است.هر چند مصدق به آزادی و دمکراسی تکیه بیشتری داشته است ،اما هر سه در راه استقلال کشور گامهای بسیار بلندی برداشتهاند که در صفحات تاریخ مندرج است و در این مقال امکان مطرح کردن آن نیست.
2. دانش آموختگی
این سه تن با تفاوتهایی، درس خوانده ودانش آموخته بودهاند، در عرصه علوم انسانی به مدارج تخصصی بالایی دست یافتهاند و به زبانهای خارجی تسلط و یا آشنایی داشتهاند.
3. سیاستمداری
این سه تن به معنی دقیق کلمه«سیاستمدار» بودهاند. از تدبیر، دور اندیشی، زیرکی، آینده نگری، تیز بینی وبازیگری سیاسی برخوردار بودهاند.آری؛ آنان به طور مشخص «بازیگر» بودهاند: توانایی«بازی سیاسی» و استفاده از فنون دیپلماسی با تکیه به امکانات و مقدورات قدرت سیاسی را داشتهاند. آنان در مقاطعی از تاریخ ایران، کشور را از خطر سهمگین خلاء قدرت سیاسی – که زمینه ساز تجزیه کشور و نا امنی گسترده است – و هم چنین طرح قیمومیت ایران توسط بریتانیا در «جامعه ملل» بر پایه قرارداد 1919وثوق الدوله رهانیدهاند( فروغی)، با درایت و تدبیر سیاسی، پارهای از خاک کشور را به مام مهین بازگرداندهاند( قوام) و با پنجه درافکندن در پنجه سیاست قدرتمند بریتانیا، دست این کشور را از ذخائر طلای سیاه ایران قطع کرده ودرشورای امنیت و دیوان بین المللی داوری لاهه، دولت بریتانیا را به زانو در آوردهاند.(مصدق)
4. واقع بینی
این سه تن در سیاست ورزی پیرو «سیاست واقع گرا» (Real Politics ) بودهاند. همواره از محدودیتها و امکانات ملی و بین المللی در پیگیری هدفهای مشخص سیاسی در جهت امنیت ملی و منافع ملی آگاهی داشتهاند. اگرچه هر یک کم وبیش- با تفاوتهایی- آرمانگرا بودهاند، اما همواره بر روی میز مذاکره، کارتهای بازی سیاسی آنان از جنس «واقعیت» بوده است. واقع گرا بودهاند تا بتوانند ایران و جهان را بشناسند. واقع گرا بودهاند تا بتوانند از امنیت و منافع کشور دفاع کنند. واقع گرا بودهاند تا بتوانند اولویتها را به درستی دسته بندی کنند و میان مهم و اهم تفاوت بگذارند. این سه تن به عنوان رجال سیاسی پس از انقلاب مشروطه، در چارچوب قانون اساسی و مقتضیات نظام سیاسی ایران ایفای نقش میکردهاند.
5. پیچیدگی شخصیت
این سه تن از شخصیتی چند بعدی و پیچیده برخوردار بودهاند. هر چه در ذهن داشتهاند به زبان نمیآوردهاند. سفره دل خود را در عرصه سیاست پیش هر کسی باز نمیکردهاند. دقیق و گزیده سخن میگفتهاند. در مواردی با صراحت و در مواردی با ابهام و چند پهلو موضع میگرفتهاند. دست خود را رو نمیکردهاند تا کسانی بگویند چه انسانهای صادق وشریفی هستند؛ مانند آینه شفاف و مانند آب، صاف و زلال!
آنان چون سیاستمدار بودهاند، لاجرم آدمهای پیچیدهای بودهاند. سیاستمدار نمیتواند پیچیده و تو دار نباشد. پیچیدگی شخصیت برای سیاستمدار، یک ارزش بزرگ است. سیاستمدار ساده دل، رک و صریح ـ که به راحتی خود را در همه حال بروز میدهد و دست خود را به سادگی رو میکند - اساسا «سیاستمدار» نیست تا بگوییم سیاستمدار بسیار بدی است.
آنان گرچه در زندگی سیاسی خود مرتکب اشتباهاتی شدهاند- که پارهای از آنها درسپهر سیاستورزی امری اجتناب ناپذیر است -، اما حسابگر بودهاند، گز نکرده پاره نمیکردهاند و رشتههای ارتباط را نمیگسیختهاند تا درروز مبادا، بتوانند برای مام میهن کارهای سترگ انجام دهند.
درست است که «پیچیدگی» شرط بنیادین سیاستمداری است، اما آفت آن- که بسیار بزرگ و دردناک هم هست - پدید آمدن فضایی از رمز و راز و ابهام پیرامون سیاستمدار است. این فضا گاه بسیار غلیظ و سنگین میشود و گاه کم رنگ و محو؛ بستگی دارد به نوع اشتغال و درگیری سیاستمدار حرفهای که ابهام در مواضع را ایجاب کند و یا شفافیت همراه با صراحت را. این پیچیدگی شخصیت، بسیاری از سیاستمداران را از جنبههای فکری و کنشگری سیاسی در تنگنا قرار داده است.
شایعات زیادی درباره آنها چه در رابطه با زندگی شخصی و خانوادگی و چه در ارتباط با اقداماتشان در عرصه سیاسی، شکل گرفته است. این آفت، فروغی، قوام و مصدق را نیز مبتلا کرد و تا مرز«بدنامی» در کام خود فروکشید. ظریفی به درستی گفته است: سیاستمداران ایران دو دستهاند: عدهای کشور را ویران میکنند اما خانه خود را آباد میسازند.عدهای کشور را آباد میکنند، اما خانه خراب میشوند!
وقتی این ویژگیهای پنجگانه را درباره محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق از نظر میگذرانیم، با نگاهی دقیق به سه دهه پس از انقلاب اسلامی (1357) چهره بزرگی كه میتواند به عنوان «سیاستمدار» پشت سراین افراد قرار گیرد، به باور من، اکبرهاشمی رفسنجانی(1313- ) است. البته بودهاند رجالی که در دوران این سه تن، از جنس آنان به کار سیاست اشتغال داشتهاند، و هستند در روزگار ما کسانی که رهرو کاروان سیاستورزی به معنی درست کلمهاند، اما رفسنجانی در چارچوب سیاست ورزان بزرگ ایران، نمونهای مشخص و ممتاز است. در پی آن نیستم که رفسنجانی را همطراز این سه تن قرار دهم، اما میتوانم بگویم که با آنان« هم سنخ» است و در سیاست ورزی باآنان شباهتهایی دارد.
به ویژه همطراز قرار دادن رفسنجانی با مصدق ــ چه ازجنبه فکری و اخلاقی و چه از نظر شخصیت سیاسی ــ که آزادی خواهی و مشی دمکراتیک را با مهارت و درایت توام با شجاعت، صداقت و برش سیاسی در آمیخته بود – قیاس مع الفارق است.اما همانند فروغی، قوام و مصدق،هاشمی رفسنجانی نیز میهن دوست است، دانش آموخته است. سیاست پیشه است، واقع گرا است و از شخصیتی پیچیده برخوردار است. رفسنجانی نیز مانند این سه تن، مرتکب اشتباهات سیاسی ریز و درشتی در مدت سه دهه گذشته شده است. بی تردید شناسایی و ارزیابی اشتباهات هر فردــ به ویژه رجال سیاسی ــ نیازمند ملاکهایی است تا مصادیق و موارد، با محک آن ملاکها سنجیده شود. این موضوع از حوصله نوشتار حاضر خارج است.
رفسنجانی مذاکره کنندهای ماهر و کارکشته است، میانجی با ظرفیتی است، قواعد بازی سیاسی را، هم میشناسد وهم میتواند به خوبی به کار گیرد. او همانند فروغی، قوام و مصدق، سیاستمدار دوران بحران است؛ به این معنی که میتواند حاکمان و حاکمیتهای اوراق شده را با چیره دستی بازسازی کند. او میتواند ماشین قدرت سیاسی را که نیروی محرکه آن خسته شده است، با خردمندیِ عملگرایانه، بازسازی کند و راه بیندازد.
رفسنجانی، با ارزیابی رخدادهای انتخابات دهم ریاست جمهوری،در نماز جمعه 26 تیرماه 1388 تهران اعلام کرد که وضعیت کشور «بحرانی» است. او که به عنوان «حلقه واسط» میان عرصه عمومی(Public Sphere ) و حاکمیت به میدان آمده بود، کوشید با میانجیگری، نقش تاریخی خویش را در عرصه سیاسی کشور ایفا کند.
به باورمن، رفسنجانی با دیدی ملی و جهانی، همواره دغدغه وضعیت ایران و مردم ایران را داشته است. او کوشیده است، همانند فروغی، قوام و مصدق از امنیت و استقلال کشور پاسداری کند. او خواهان توسعه اقتصادی و پیشرفت و آبادانی ایران است. الگوی او در سیاست ورزی به امیر کبیر شباهت بسیار دارد. از این رو است که تعلق خاطر خود را نسبت به امیر کبیر در قالب رساله امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار که سالها پیش به رشته تحریردر آورد، به خوبی نشان داده است. او در سالهای اخیر، به شهادت دیدگاهها و مواضعی که اعلام کرده، به کثرت گرایی معرفتی، سیاسی و اجتماعی و به آزادی و دمکراسی نزدیک شده است، اما از مرزهای محافظه کاری، گامی فرا پیش ننهاده است. بر این اساس،رفسنجانی به فروغی و قوام نزدیک تر است تا به مصدق دمکرات و آزادیخواه.
رفسنجانی در نماز جمعه تاریخی تهران، پیشنهادهایی به حاکمیت ارائه کرد که درهفت عنوان صورتبندی میشود:
1. انجام تمامی امور در چارچوب قانون
2. آزادی دستگیر شدگان
3. دلجویی از خانوادههای آسیب دیده
4.پایان دادن به برخورد امنیتی با رسانهها
5. پایان یافتن سیاست یکجانبه صدا وسیما و دیگر رسانههای دولتی، و فراهم آوردن فرصت برای مطرح شدن دیدگاههای متفاوت
6. توجه جدی به دلایل رنجش و نارضایتی مراجع بلند پایه دینی
7. دعوت مسئولین، مردم و به ویژه نیروهای انتظامی و امنیتی به سعه صدر جهت بازسازی اعتماد عمومی که فقط در دراز مدت و به صورت تدریجی قابل دستیابی است.
چنانکه میدانیم پیشنهادهای رفسنجانی با واقع بینی، دلسوزی، و دقت تنظیم شده و پیش از اعلام، به شور نیز گذاشته شده بود-، با واکنش منفی جناح اقتدارگرای حاکم روبرو شد. برخی سخنگویان این جناح، با وانهادن زبان ادب و انصاف، رفسنجانی را متهم به «فرماندهی آشوبها» کردند، و با الفاظی خشونت آمیز و عصبی او را مخاطب قرار دادند که :«شما چه کارهاید...؟» که پیشنهاد ارائه میدهید، و در مقام میانجی در صحنه ظاهر شدهاید.( البته «آشوب» نامیدن با نگاهی خوش بینانه، از ناآشنایی با مفهومهای متداول در علم سیاست و ماهیت تحولات كنونی کشور حکایت میکند.)
این گونه بود که مدعیان، فرصت طلایی فراهم شده از سوی رفسنجانی را تباه کردند و از دست دادند، فرصتی که میتوانست با تدبیر این سیاستمدار دوران بحران، آرام آرام کشور را به نقطه اعتدال و وادی ثبات وآرامش واقعی برساند، مرهمی بر زخمهای آسیب دیدگان و خانوادههای آنان بگذارد، رضایت مردم را تا اندازهای تامین کند و قانون در عمل به عنوان «فصل الخطاب» در کشور حاکم شود، تا شاید اندک اندک آب رفته به جوی آید.
دیدیم که با رد میانجی گری رفسنجانی، بحران تداوم یافته و هر روز با بروز حوادث تازه در عرصه جامعه وسیاست، بر حجم سنگین پرونده انتخابات دهم ریاست جمهوری و مطالبات بنیادین مردم افزوده میشود؛ بدون اینکه در بن بست موجود تغییری مشاهده شود: به قول شاعر،« گویی این برف را سر باز ایستادن نیست.» آشکار است که مشکل کنونی ایرانبدون گفتوگو، بدون گوش دادن به خواستهای قانونی مردم حل وفصل نخواهد شد.
اکنون اجازه میخواهم در پایان این نوشتار، با فروتنی و نگرانی از وضعیت کشور، توصیههایی را با مردم،هاشمی رفسنجانی و حاکمیت در میان بگذاریم:
1. توصیه به مردم
بدانید که در ایران، از روزگار کهن تا به امروز، برخی کانونهای قدرت سیاسی واقتصادی، حضور موثر و نقش آفرین سیاست پیشگان خردمند، با ظرفیت و کاردان را تحمل نکردهاند. به یاد بیاوریم سرنوشت حسنک وزیر را در دوران غزنویان، فرجام خواجه نظام الملک طوسی را در دوران سلجوقیان، پایان کار قائم مقام فراهانی و امیر کبیر را در روزگار قاجاریان، و سرنوشت محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق را در دوران پهلویها. نگذاریم این تراژدی دردناک و ویرانگر بار دیگر تکرار شود. در قضاوت نسبت به افراد، خدا ترس، اخلاقی و محتاط باشیم.
وسیله و ابزار واپسگرایان ومروجان و عاملان خشونت در جهت ترور شخصیت بزرگان ملت واقع نشویم. دوست و دشمن خود را به دقت بشناسیم. با سرنوشت مردم و کشورــ که سرنوشت محتوم خودمان استــ بازی نکنیم. با تکیه به دانش و تجربه بیاموزیم که رفسنجانی اکنون از دولتمردان نظام است و رفتار او در چارچوب «مقتضیاتنظام» قابل فهم است. او میتواند و میباید به عنوان«حلقه واسط» و«میانجی» بین عرصه عمومی و حاکمیت باقی بماند. عرصه عمومی ایران، سخنگویان و کنشگران خود را دارد.
نقشها را با یکدیگر مخلوط نکنیم. از کسی که میتواند «پل ارتباطی» میان عرصه عمومی و حاکمیت باشد و با درک مطالبات مردم در راه اصلاح امور گام بردارد، قرار گرفتن در صف رهبران و سخنگویان جنبش اجتماعی، توقعی نابخردانه و نابجا است.
2. توصیه بههاشمی رفسنجانی
موقعیت کنونی کشور، بسیار خطیر و حساس است. بحران سیاسی کشور ادامه دارد. هرگونه غفلت از درک درست و همه جانبه تحولات ایران، چه در سطح حاکمیت و چه در عرصه عمومی، میتواند به برداشتهای ناصواب و تصمیم گیریهای غلط منجر شود. میباید صداهای گوناگون را به دقت شنید وبا تدبیر، تامل و جدیت به حفظ وتحکیم امنیت و منافع ملی اهتمام کرد. پیشنهاد میکنم با تمام جریانهای سیاسی کشور، مراجع دینی، شخصیتهای علمی، فرهنگی، سیاسی، روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان، نویسندگان و روزنامه نگاران به«گفت وشنود» بنشینید و از این پس، نامههای آنان را بی پاسخ نگذارید. شما نشان داده اید که در مدیریت بحران شخصیتی توانا، مدیر و مدبر هستید. من تردید ندارم که اگر به نهج موجود عمل کنید، یعنی تدابیر و اقداماتی که پیش و پس از انتخابات اخیر انجام دادیدــ، نقش کلیدی شما در تحولات آینده کشور، مبرمتر و حتمیتر خواهد بود. شما ناخدای کشتی در شرایط توفانی هستید. آرامش که برقرار شد خیلیها در مقام منجی کل و سکان دار اصلی، در صحنه ظاهر خواهد شد و شما ــ همانند فروغی، قوام و مصدق - به حاشیه و یا به خانه رانده خواهید شد.
قصه احمد قوام و محمد رضا پهلوی در آزاد سازی آذربایجان را که به خاطر دارید؟ایرادی ندارد. غمی نیست. سرنوشت سیاستمداران دوران بحران در ایران همواره چنین بوده است. زجر و آزارها، خانه نشینیها، زندانها و تبعیدهای ممتد فروغی، قوام و مصدق را در دوران پهلویها، به علت وطن دوستی،آزادیخواهی، استقلال طلبی و پیشرفت ایران، به یاد بیاوریم.
اکنون در وضعیت کنونی از شما انتظار میرود که:
1. از تمام ظرفیتهای قانونی در مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت در جهت پاسخگویی عملی به مطالبات و خواستههای متراکم مردم، حداکثر استفاده را بکنید.
2. به اجرا در آمدن پیشنهادات هفتگانه مطرح شده در نماز جمعه 26تیرماه 1388 تهران را به طور مستمر و فشرده و با استفاده از اهرمهای موجود پیگیری کنید.
3. به عنوان حلقه واسط میان مردم و حاکمیت، با انجام ابتکارات و خلق ساز و کارهای نوین، در راه گسترش، تعمیق نهادینه کردن آزادی،حاکمیت مردم و اصلاحات دمکراتیک، باتمام توان بکوشید.
انجام این اقدامات و مانند آنها، آزمون دیگری برای چگونگی نقش آفرینی شما در وضعیت کنونی در برابر مردم به عنوان سیاستمدار دوران بحران خواهد بود. آزمون بزرگ شما عبارت است از ایفای نقش موثر و کارآمد در جهت حفظ ایران و تمام سرمایههای ملی در پاسخ به مطالبات فشرده و همه جانبه مردم از رهگذر کمک به ایجاد اصلاحات بنیادین.
3. توصیه به حاکمیت
تند نروید! به فرجام کار ایران و کار خود بیندیشید. این کشور پیشینهای چند هزار ساله دارد وبه تازگی در جغرافیای جهان زاده نشده است. ما در برابر مردم و کشور، مسئولیتی تاریخی به دوش داریم. مسئولیتم که ایران را حفظ کنیم، در راه آزادی، استقلال و پیشرفت آن با تمام توان بکوشیم، و به حقوق و آزادیهای مردم بر مدار قانون اساسی و اسناد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشرــ که به آن اعلام پایبندی کرده ایم ــ، در سخن و عمل احترام بگذاریم. این کشور فراز وفرودها، پیروزیها و شکستهایی را از سرگذرانده است. در این مسیر، بسیاری متواضعانه در راه آزادی و استقلال و پیشرفت ایران کوشیدهاند؛ بسیاری نیز خائنانه و یا از سرغفلت ونادانی، تحکیم کننده استبداد، وابستگی و عقب ماندگی ایران بودهاند. بکوشیم از دسته نخست باشیم.
برای بیرون آوردن ایران از بحران کنونی، به تدبیر، خرد ورزی، مدارا و دور اندیشی نیاز داریم. لازم است پیشنهادهای حداقلی رفسنجانی به طور کامل به اجرا درآید و بیش از این دفع الوقت و فرصت سوزی نشود. بایستی اشتباهات در حد امکان جبران شود، به خشونت در هر نقطه پایان داده شود و کشور در مدار قانون به مثابه فصل الخطاب قرار گیرد.به کسانی که رفسنجانی را «فرمانده آشوبها» و «شما چه کارهاید....؟» خواندند، توصیه میکنم دیگر از این حرفها نزنند.
حرمت شخصیت و مقام او را نگاه دارند تا در روزهای حادثه و بحران، مرجع چارهاندیشیها و راهگشاییهای ملی باشد. هیچ آدم خردمند و حسابگری سرمایههای بزرگ ملی را به زر ناسره غرور و خود همه انگاری نمیفروشد که خسران عظیم آن حاجت به دلیل و برهان ندارد. همه ماــ به ویژه شما که در دایره قدرت ایدــ امروز به فروتنی نیاز داریم.
آگاه باشیم که کشور اگر از درون ضربه خورد، ضربههای بیرونی، کاری و کمر شکن خواهد بود. راستگویی پیشه کنیم.« النجاة فی الصدق». با مردم رو راست باشیم. خطرها و تهدیدهای پیش روی ایران را جدی بگیریم که مهمترین آنها- در صورت ادامه وضع موجود- به قرار زیر خواهد بود:
1. افزایش فشارهای بیشتر علیه امنیت ملی و منافع ملی از سوی قدرتهای خارجی، تحمیل تحریمهای بیشتر، باج خواهی و انزوای گسترده.
2. تضعیف حاکمیت قانون و امنیت وانسجام ملی.
4. بروز ناامنی در کشور، به ویژه در مناطق مرزی و تهدید علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی. ( واگرایی تدریجی)
در این میان عامل زمان بسیار تعیین کننده است. باید به هوش باشیم كه هدر دادن فرصتها،قطب بندی قدرت را عمیق تر، فضای سیاسی را تندتر و رادیکال تر، خسارتها را سنگین تر، وراههای برون رفت از بحران سیاسی ایران را دشوارتر خواهد کرد.
* دكترای علوم سیاسی (گرایش اندیشه سیاسی)
عضو هیات علمی دانشگاه
منبع :روزنامه آرمان
0 Responses
Post a Comment