Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام
اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است.
اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس وجمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.

اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.

جناب آقای هاشمی
امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم. ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.

جناب آقای هاشمی
من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.
نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟
می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.


جناب آقای هاشمی
شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.
اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس و ظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟

اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!

رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟

جناب آقای هاشمی
پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد بر انچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟

جناب آقای هاشمی
بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».
و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.

والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر ۱۳۸۸

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

مریم صبری قربانی تجاوز در زندان حکومت اسلامی به رهبری آقا
مریم صبری ۲۱ ساله که پس از دستگیری در اجتماع بهشت زهرا حدود ۲ هفته در بازداشت بود میگوید در زندان مورد تعرض جنسی‌ قرار گرفته است

دانلود کامل از مصاحبه مریم صبری و ابراهیم شریفی
دانلود با زیر نویس انگلیسی- download whit English Subtitle

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی با ارسال نامه ای به آیت الله منتظری تاکید کرد که برای حفظ نظام جمهوری اسلامی و رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی که به صراحت در قانون اساسی و منشور انقلاب آمده است باید متصدیان حکومت را تحت فشار و ارشاد قرار داد.

امام جمعه سابق اصفهان و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری در این نامه ضمن قدردانی از مواضع روشنگر و شجاعانه آیت الله منتظری، در مورد "وقایع دردناک و حوادث تاسف بار ماههای اخیر" خطاب به این مرجع تقلید نوشته است: "بدون شک برای شما و کسانی که عمر و سلامت و عزیزان خویش را برای باز شدن سفره رحمت و عدالت و حریّت و آبادانی این سرزمین تقدیم نموده اند مشاهده ی مهمانان ناخوانده و فرصت طلب که ناخواسته بر سر این خوان، به یغما و غارت دین و کیان ملّت و کشور و نظام و خون پاک شهیدان و مجاهده ی ملّت مسلمان و انقلابی مشغولند بسیار سخت و چه بسا مستوجب ندامت و پشیمانی است."
او با بیان اینکه "روح حسّاس و قلم و زبان و دل و دیده ی نگران آنها پیوسته در تکاپوی اصلاح و نجات میکوشد و مأیوسانه درصدد جبران و بازگرداندن مسیر به مقصدی هستند که به مردم وعده داده اند"، تصریح کرده است: "هیهات که کنار راندن انقلابیون و یاران امام(ره) و وارثان حقیقی نظام یعنی مردم و جایگزین کردن فرصت طلبان، متملّقین و ریاکاران و داخل کردن نظامیان در سیاست وترجیح خشم و دشمنی ونفرت بر عقل و پند و حکمت و تخویف و تخفیف آحاد ملت و نخبگان برای چند صباحی حکومت فجایعی آفرید که زدودن آثار سوء آن از دامن نظام وروحانیت کاری سخت بلکه ناشدنی است."
به گفته این روحانی سرشناس، "هوش و گوش پندگیران و کسانی که به حکم شرع و عقل و قانون ملزم به تهذیب نفس و تضییق رفتار تحکّم آمیز و قهریّه با مخالفان و ضعیفان هستند آنچنان سخت و سنگین شده که هر اعتراض به حقّ و قانونی را از ناحیه باطل و بیگانه و دشمن فرض میکنند و با اینگونه افراد به زشت ترین و ضدّ اسلامی ترین روشها برخورد می نمایند."
آیت الله طاهری در ادامه نامه خود با اشاره به آنچه که در "زندانها و دادگاههای غیرقانونی مشاهده می شود" نوشته است: "از همه تأسف بارتر این است که کلیه ی اعمال و رفتار خود را به شرع مظلوم منتسب نموده و با مقدس ترین چهره های اسلامی مشابه سازی می نمایند."
آیت الله طاهری سپس با بیان اینکه "روحانیت شیعه در معرض آزمون بزرگی است" تاکید کرده: "برای حفظ نظام جمهوری اسلامی و رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی که به صراحت در قانون اساسی و منشور انقلاب آمده است باید متصدیان حکومت را تحت فشار و ارشاد قرار داده و دراین امر خطیر اولین مرحله، عمل به اصل مهم امر به معروف و نهی از منکر و النصیحه لِاَئمّه المسلمین است که خدای ناکرده در صورت غفلت همگی معاقب و در برابر شهدای عزیز و تاریخ و مردم مواخذ خواهیم بود."

مکاتبه با موسوی
آیت الله منتظری پیش از این در پاسخ به نامه میرحسین موسوی، به اظهارات آیت الله خامنه ای در نماز عید فطر پاسخ داده و اعلام کرده بود که اعترافات متهم حتى عليه خودش نيز معتبر و مسموع نيست.
این مرجع معتبر شیعه تاکید کرده بود: "روشن است حبس در سلول انفرادى به ويژه در دراز مدت كه متهم را‏ ‏زير فشار وادار به اعتراف مى ‎كند از مصاديق بارز شكنجه است؛ و با‏ ‏اعمال فشار و شكنجه، مخصوصا به شكل وحشتناكى كه در دوره اخير انجام‏ ‏شده و شرايط غير عادى كه در پى آن وجود دارد، اعترافات متهم حتى ‏عليه خودش نيز معتبر و مسموع نيست."
به گفته آیت الله منتظری "حتى اگر متهم بارها در آن شرايط و‏ ‏از طريق مصاحبه و ميزگرد اعتراف و اعلام كند كه خطا كرده و مرتكب‏ ‏اشتباه و جرم شده است، اعترافات مكرر با وجود آن شرايط در بى اعتبار‏ ‏بودن، حكم همان اعتراف اوليه را دارد."
آیت الله منتظری در این جوابیه به طور غیرمستقیم، آقای خامنه ای را متهم به ايجاد "بدعت" و "اجتهاد" در برابر روايات اسلامى کرده و اقدامات اخیر حاکمیت و دادگاههای نمایشی را خلاف شرع، خلاف مصالح کشور و اسلامیت و جمهوریت نظام و از بدعت های بارز دانسته و با متهم کردن مسولان جمهوری اسلامی به بی تدبیری نوشته بود: "حاكميت اگر به جاى سركوب مردم و ايجاد‏ ‏فجايع اخير، عقل و شعور سياسى را حكم قرار داده و به تذكرات بعضى از‏ ‏بزرگان و علماء و مراجع گوش فرا داده بود و يك هیات بى طرف و‏ ‏مرضى الطرفين را براى رسيدگى به شبهات انتخاباتى تعيين نموده بود، هرگز‏ ‏گرفتار بحران عدم مشروعيت كنونى نمى شد."

Posted by انتخابات درروغین 1 سخنان شما...

«جمعي از دانشجويان مستقل دانشگاه هاي ايران» خاطراتي از محمود احمدي نژاد را گردآوري کردند. اين خاطرات که در 250 بند تنظيم شده، از سوي «رجانيوز» سايت حامي دولت با عنوان «فرزند ملت» منتشر شده است.


بنا بر اين گزارش اين خاطرات طي گفت وگوي دانشجويان با وزرا، منشي و راننده احمدي نژاد در زمان شهرداري و معاونان و مسوولان دفتري احمدي نژاد گردآوري شده است. بخشي از اين روايات را در زير مي خوانيد.

احمدي نژاد شاعر
- از سفر استاني مشهد برمي گشتيم. وقت پياده شدن از هواپيما، دکتر احمدي نژاد چند ورق کاغذ به من داد تا نگه دارم. روي کاغذها دست خط دکتر بود. اشعار زيبايي سروده بود. برايم جالب بود که دکتر شعر هم مي گويد.

- در جشن کتاب سال آقاي حداد و دکتر با هم حضور داشتند. بعد از سخنراني آقاي حداد، دکتر بالاي سن رفت و مشغول سخنراني شد. آقاي حداد که خودش هم اديب است، با يک حالت تعجبي در گوشم گفت؛ آقاي احمدي نژاد خيلي خوب صحبت مي کند،

- در زمان تصدي شهرداري يک بار از راننده اش خواست يک بيل بخرد و بگذارد داخل ماشين. راننده با تصور اينکه دکتر مزاح کرده، قضيه را فراموش کرد. چند روز بعد دکتر از راننده پرسيد بيل را خريده يا نه. راننده بيل را تهيه کرده و پشت ماشين گذاشت، اما هنوز نمي دانسته بيل به چه کار دکتر مي آيد تا اينکه همان شب در گشت شبانه در سطح شهر، متوجه گرفتگي جوي آبي شدند. دکتر از راننده خواست ماشين را نگه دارد. بعد پياده شد و با آن بيل راه آب جوي را باز کرد. از آن به بعد اين کار بارها و بارها تکرار شد.

- دکتر گاهي تسبيح، انگشتر و حتي کاپشني را که مي پوشد، هديه مي دهد. يعني مردم نامه مي نويسند، از او مي خواهند، او هم از ما کارمندان دفتر مي خواهد به آدرس درخواست کننده پست کنيم.

- وقتي دکتر به رياست جمهوري انتخاب شد، مي خواست در همان منزل شخصي اش در نارمک سکونت کند. از لحاظ امنيتي به ايشان چنين اجازه يي داده نشد؛ براي همين مجبور شد به پاستور بيايد. آنجا هم يکي از خانه هاي قديمي را براي سکونت انتخاب کرد که گويا در سال هاي رياست جمهوري آيت الله خامنه يي خانواده ايشان هم آنجا سکونت داشتند. ما بچه هاي محافظ منتظر بوديم دکتر سفارش خريد وسايل زندگي نو را براي خانه جديد به نهاد رياست جمهوري بدهد، اما دکتر مختصري وسايل زندگي از منزل مادر خانمش که گويا بلااستفاده مانده بود، به خانه پاستور آورد. تنها خريدشان در اين خانه آن هم با هزينه شخصي، يک اجاق گاز ايراني بود. در جريان نامه دکتر به بوش رئيس جمهور امريکا يک بار آقا مدظله العالي با رضايتمندي از اين اقدام دکتر، درباره اين ابتکارش پرسيد. دکتر هم براي ايشان توضيح داد وقتي آقا آن سال را سال پيامبر اعظم اعلام کردند، دکتر ياد نامه هاي حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم افتاده و با خودش گفته خوب است آقا هم چنين نامه هايي براي سران ابرقدرت هاي مستکبر بنويسد. اما با ملاحظه اينکه ممکن است نامه ها بي پاسخ بماند يا پاسخ نامه ها اهانت آميز باشد و شأن ولايت خدشه دار شود، خودش دست به نوشتن نامه زده.

- دکتر بين غذا ها قورمه سبزي و آش را خيلي دوست دارد. چون دستپخت خوبي دارد، خودش هم اين غذاها را آن موقع که فرصت داشت،درست مي کرد.

- يکي از وزرايي که در خيابان پاستور و در همسايگي دکتر زندگي مي کند، تعريف مي کرد؛ يکي از جمعه هاي ماه رمضان بود. دم افطار در زدند. آيفون را که برداشتم، ديدم دکتر پشت در است. رفتم دم در. يک کاسه آش دستش بود. گفت دستپخت خودش است. ظاهراً براي بقيه همسايه ها هم برده بود،

- به خاطر ارادت قلبي و خاصي که دکتر به آقا (مدظله) دارد، بهترين زماني که کارکنان دفتر مي خواهند حرفي يا خطاي کاري را که مرتکب شده اند، به دکتر منتقل کنند، زماني است که ايشان از پيش آقا برمي گردند. دکتر هر هفته يک روز خاص را با آقا ديدار خصوصي دارد. وقتي جلسه شان تمام مي شود و دکتر به نهاد برمي گردد، آنقدر شاد، پرانرژي و بانشاط است که کارمندان مطمئن هستند خطايشان را مي بخشد.

- دکتر عادت ندارد کارهاي شخصي اش را به کسي واگذار کند. خدماتي ها از خدايشان است که دکتر به آنها کار بسپارد. اما بارها شده وقتي مثلاً با تلفن کار دارد و گوشي دور از دسترسش هست، به منشي و خدماتي ها که آنجا براي انجام وظيفه ايستاده اند، نمي گويد گوشي را به من بده، خودش بلند شده، دور زده، گوشي را برمي دارد،

ارادت احمدي نژاد به امام زمان(عج)

- يک بار يکي از روحانيون با لحن طلبکارانه يي به دکتر اعتراض کرد؛ براي چه و به چه حقي اين همه در مورد امام زمان حرف مي زني؟ شما حق نداري، من اجازه نمي دهم.

دکتر فقط لبخندي زد و گفت؛ آقاي... مگر امام زمان را خريدي؟،

- وقتي ماهواره اميد با موفقيت در مدار قرار گرفت، دانشمندان ايراني که در کار ساخت و پرتاب ماهواره بودند، به دکتر گفتند؛ اگر اعتماد شما به ما، پيگيري هاي مداوم و دلسوزي هاي شما نبود، ما هنوز در ابتداي راه ساختن ماهواره بوديم. دکتر هم گفت؛ اشتباه نکنيد بچه ها، هر فيض الهي و خيري که در اين عالم مي رسد از جانب امام زمان حضرت مهدي(عج) است.

- بعد از فوت آيت الله دواني به دکتر گفتم؛ شنيديد مرحوم دواني در مورد فشارهاي سياسي و تخريب هاي رسانه يي که عليه شما مي شود، چه گفتند؟ گفتند؛ به احمدي نژاد بگوييد گمان نکند تنها و غريب است و... ديدم چشم هاي دکتر پر از اشک شد و در حالي که سرش را پايين انداخته بود، گفت؛ غربت و تنهايي ما کجا و هزار و... سال غربت مولا امام زمان حضرت مهدي (عج) کجا؟

خانواده احمدي نژاد

- پدر دکتر مثل مردم عادي زندگي مي کرد. نه محافظي، نه محل زندگي خاصي. دم در يک چارپايه مي گذاشت، مي نشست روي آن و با مردم محل خوش و بش مي کرد. انگار نه انگار که پدًر رئيس جمهور مملکت است.

- خط تلفن پسر دکتر اعتباري 0919 است.

- براي نماز عيد فطر رفته بودم مصلي. آن روز هوا ابري و باراني بود. حين صحبت هاي آقا (مدظله العالي)، باران شديدي گرفت. يکدفعه يکي از پشت زد روي شانه ام. برگشتم ديدم دکتر با دو پسرش هستند. رفتيم نشستيم يک گوشه که موکت پهن بود تا باران بند بيايد. پسر دکتر کفش هايش را درآورد بگذارد روي هم. ديدم کف کفشش سوراخ است. نگاهم سïر خورد به پايش. جورابش هم خيس خالي شده بود. تا دکتر ديد من متوجه پارگي کف کفش پسرش شده ام، سريع کفش را برگرداند. دکتر آن موقع شهردار تهران بود.

ساده زيستي رئيس دولت

ہ-براي کار به عنوان منشي دکتر رفته بودم نهاد رياست جمهوري. قبل ترها از پذيرايي هاي رياست جمهوري و بريزوبپاش هاي آنجا زياد شنيده بودم. اما در دوره رياست جمهوري دکتر احمدي نژاد پذيرايي چايي تلخ با قند بود. بشقاب بيسکويتي روي ميز بود که هر وقت مي رفتم داخل اتاق دکتر، آن را آنجا مي ديدم. يک بار دور از چشم دکتر روي پوشش نايلوني روي بيسکويت ها يواشکي با روان نويس يک ضربدر کوچک کشيدم، مي خواستم مطمئن شوم دکتر واقعاً به اندازه يک بشقاب بيسکويت هم از اموال رياست جمهوري استفاده نمي کند. اما هنوز که هنوز است، سه سال از رياست جمهوري ايشان مي گذرد و خدمتکارها هر ماه بشقاب بيسکويت دست نخورده را عوض مي کنند تا ماه بعد که دوباره بشقاب جديدي روي ميز بگذارند و بشقاب قبلي را دست نخورده ببرند.

- وقتي شهردار بود، در سفرهاي درون شهري اگر بچه ها بيسکويتي چيزي تعارفش مي کردند، اول مي پرسيد مال اداره است يا شخصي است؟ اگر مال اداره بود، نمي خورد. اما اگر شخصي بود، مي خورد و در اولين فرصت پولش را حساب مي کرد.

صرفه جويي در دولت

-دکتر معمولاً وقتي مطلبي مي خواهد بنويسد، حداکثر استفاده را از کاغذ دم دستش مي برد. پاکت هاي نامه را آرام و با احتياط باز مي کند که آسيبي نبيند و بعد از پشت آنها هم براي نوشتن استفاده مي کند و دور نمي اندازد. به کارمندها و منشي هاي دفترش هم سفارش کرده از پشت کاغذهاي باطله که سفيد و قابل استفاده است، استفاده کنند.

- بعد از بدرقه رسمي رئيس جمهور يکي از کشورها در باغ رياست جمهوري، به سمت دفتر برمي گشتيم. يکدفعه دکتر چند قدم عقب برگشت، خم شد از روي زمين چيزي برداشت، گرفت طرف من که مسوول تشريفات بودم. سنجاق کاغذ بود. سنجاق را گرفتم. گفت لازم مي شود، حيف است،

ناگفته هاي سفر کلمبيا

-زماني که دکتر براي سخنراني به دانشگاه کلمبياي امريکا رفته بود، رئيس دانشگاه و دانشجويان که گويا از قبل هماهنگ کرده بودند، شروع به اهانت به دکتر و جمهوري اسلامي کردند، اما دکتر صبور و آرام بدون هيچ واکنشي نشسته بود، فقط گاهي لبخند کمرنگي روي لب هايش ديده مي شد. بعد از اتمام مراسم همراهان از دکتر علت لبخندش را پرسيدند، گفت؛ آن لحظاتي که رئيس دانشگاه به جمهوري اسلامي اهانت مي کرد، با خودم فکر مي کردم امام زمان(عج) چطور مي خواهي حال اينها را بگيري؟، سفر دکتر به ايتاليا فقط 15 ساعت طول کشيد و به کشورهاي امريکاي جنوبي فقط 84 ساعت، که 44 ساعت آن را در هواپيما و در حال پرواز بودند. ما بچه هاي تشريفات به شوخي به هم مي گوييم؛ سفرهاي دکتر به کشورهاي خارجي آنقدر کوتاه مدت اما مفيد و ارزشمند است که بايد در کتاب رکوردهاي «گينس» ثبت شود. براي بار اول که رفته بود نيويورک، دو دست کت و شلوار بيشتر به همراه نداشت. کت و شلوار تيره که رنگ و رورفته بود و روشن. در پروتکل تشريفات و به خصوص امريکايي، رنگ لباس مقامات بايد تيره باشد و رنگ روشن نمي پوشند. دکتر با کت و شلوار رنگ روشن رفت در مجمع عمومي سازمان ملل و سخنراني تاريخي ايراد کرد و سازمان ملل را با اين سوال که اگر کشوري از يکي از اين پنج عضوي که در شوراي امنيت حق وتو دارند، شکايت داشته باشد، به کجا بايد مراجعه کند، به محاکمه کشيد. تحليل رسانه هاي امريکا اين بود که دکتر براي مقابله با سازمان ملل و به خاطر اينکه خلاف جريان آب شنا کند، برخلاف تمام روساي جمهور چنين پوششي داشته، سفر دکتر به امريکا در ماه رمضان بود. دکتر و چند نفر از وزرا و نمايندگان چون دائم السفر هستند، در طول سفر در هواپيما روزه بودند. چون زمين مي چرخد و شب و روز جا به جا مي شود، روزه شان 23 ساعت طول کشيد.

رئيس جمهور کومور و مصباح يزدي

-حافظه قوي دکتر با اينکه براي بچه هاي تشريفات دردسرساز است، گاهي به نفع شان تمام مي شود. رئيس جمهور کومور، مسلمان و شيعه است. در ايران درس خوانده و شاگرد آقاي مصباح يزدي بوده. مي خواست بيايد ايران، اما چون هواپيماي مناسبي براي آمدن به ايران در اختيار نداشت، دکتر دستور داد يک هواپيماي فالکون بفرستند تا او را بياورد. روز بعد روزنامه ها عکس او را در حالي که از يک هواپيماي ديگر پياده مي شد، انداختند. دکتر مسوول تشريفات را صدا کرد، عکس را نشانش داد و پرسيد مگر هواپيماي فالکون نفرستاده بوديد؟ اين فالکون نيست، مسوول تشريفات توضيح داد طبق دستور عمل کرده. بعد دنبال يک توضيح براي عکس روزنامه مي گشت که خود دکتر بعد از کمي مکث گفت؛ قبل از اينکه بيايد تهران رفته بود مشهد و با پرواز داخلي آمد تهران. احتمالاً عکاس روزنامه عکس را در حال پياده شدن از پرواز داخلي گرفته، منشي دکتر که در يکي از جلسات طرح تحول اقتصادي حضور داشته، تعريف مي کرد؛ مسوولان براي جمع و تفريق و ضرب و تقسيم عددهاي ميلياردي که به توان (ايکس) رسيده بود، از کاغذ و قلم و ماشين حساب استفاده مي کردند اما دکتر زودتر از ماشين حساب، ذهني حساب مي کرد و عدد را به آنها مي گفت.

راهپيمايي احمدي نژاد در عراق

-قرار بود دکتر به عراق سفر کند. اطرافيان و دوستان دکتر گفتند اوضاع آنجا ناآرام است. ممکن است از طرف امريکا خطري شما را تهديد کند. دکتر هم خنديد و گفت؛ ما در زمان صدام رفتيم. آنجا راهپيمايي هم راه انداختيم. کسي نتوانست کاري بکند، چه رسد به حالا. بعد خاطره را براي آنها تعريف کرد؛ در زمان صدام، وقتي امکان سفرهاي زيارتي براي ايراني ها فراهم شد، به همراه پدر و مادرم رفتيم عراق براي زيارت عتبات عاليات. آنجا در فرودگاه رفتار بدي با زائران ايراني داشتند و اصلاً رسيدگي نمي کردند. ايراني ها را جمع کرديم. در شرايطي که کسي از ترس صدام جرات نمي کرد صدايش دربيايد، شروع کرديم به الله اکبر گفتن. مسوولان فرودگاه آمدند. سريع رسيدگي کردند. دکتر حساسيت خاصي به پرداخت خمس دارايي اش دارد و براي خودش سال خمسي دارد. هر سال، يک روز جمعه، دکتر و همسرش از صبح تا شب مي نشينند و خمس آن سال را حساب- کتاب مي کنند. حتي اگر يک کيلو برنج اضافي هم باشد، آن را هم حساب مي کنند. بعد مبلغ خمس را مي فرستند دفتر مقام معظم رهبري. دکتر علاوه بر پرهيز از مال و لقمه حرام، از مال شبهه ناک هم پرهيز مي کند. در مهماني هاي رسمي داخل و خارج از کشور طوري با غذا و سالاد بازي مي کند که اطرافيان متوجه نشده و ناراحت نشوند. دکتر بچه هايش را طوري بار آورده که وقتي براي ديدن پدرشان به دفتر رئيس جمهور مي آيند، ما کارمند هاي دفتر، حتي يک فنجان چاي نمي توانيم به آنها بخورانيم. چند بار هم ديدم وقتي از تلويزيون آهنگ هاي خاصي پخش مي شود سريع خاموشش مي کنند. نسبت به صحبت هايي هم که مي کنند فوق العاده مراقبند.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

در پی ارسال برنامه راهبردی مهندس میرحسین موسوی برای مراجع و نظر خواهی از آنها درخصوص این برنامه که در قالب دوازهمین بیانیه مهندس موسوی انتشار یافت، حضرت آیت الله العظمی صانعی در پاسخ به این نامه فرمودند: مراقبت شود که خدای ناخواسته کلمه اتحاد سبب رخنه ظالمان در صفوف مظلومان نگردد
به گزارش سلام متن کامل پاسخ آیت الله العظمی صانعی به نامه میرحسین موسوی بدین شرح است:

بسمه تعالی
حضور محترم دوست مکرم و متعهد و يار ديرينه امام امت (سلام الله عليه) جناب آقای مهندس ميرحسين موسوی (دام عزه)
نامه حضرتعالی واصل گرديد، اميدواريم طرح و برنامه متين شما همراه با آگاه سازی بيشتر جامعه که هدف رسالت انبياء عظام، شهادت شهداء، تقوای متقين و عبادت اولياء الله می باشد، صورت گيرد و تحقق قسط به عنوان يک فرهنگ برای جامعه درآيد و مردم به حقوقشان نائل آيند «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ».

و بايد دقت نمود که از اهداف مهم هر طرح و برنامه اي، ايجاد وحدت و اتحاد بيش از پيش بين مظلومين باشد که منشاء همه خيرات همان اتحاد و اعتصام به حبل الله می باشد و لازم است مراقبت شود که خدای ناخواسته کلمه اتحاد و اعتصام به حبل الله سبب رخنه ظالمان و ستمکاران در صفوف مظلومان نگردد که نتيجه آن چيزی جز تداوم ظلم و ستم نخواهد بود.

قم المقدسة
يوسف صانعی

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

همواره حامي كيش يزدان پرستي باش، اما هيچ قومي را مجبور نكن كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند
اينك كه من از دنيا مي روم، بيست و پنج كشور جز امپراتوري ايران است و در تمامي اين كشورها پول ايران رواج دارد و ايرانيان درآن كشورها داراي احترام هستند و مردم آن كشورها نيز در ايران داراي احترامند، جانشين من خشايارشا بايد مثل من در حفظ اين كشورها كوشا باشد و راه نگهداري اين كشورها اين است كه در امور داخلي آن ها مداخله نكند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اكنون كه من از اين دنيا مي روم تو دوازده كرور دريك زر در خزانه داري و اين زر يكي از اركان قدرت تو مي باشد، زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلكه به ثروت نيز هست. البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين حزانه بيفزايي نه اين كه از آن بكاهي، من نمي گويم كه در مواقع ضروري از آن برداشت نكن، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت كنند، اما در اولين فرصت آن چه برداشتي به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر كورش كبير ) بر گردن من حق دارد پس پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم كن .

ده سال است كه من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف كشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را كه از سنگ ساخته مي شود و به شكل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن به وجود نمي آيد و غله در اين انبارها چندين سال مي ماند بدون اين كه فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه بدهي تا اين كه همواره آذوغه دو ياسه سال كشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اين كه غله جديد بدست آمد از غله موجود در انبارها براي تامين كسري خوار و بار استفاده كن و غله جديد را بعد از اين كه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو براي آذوقه در اين مملكت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشك سالي شود .

هرگز دوستان و نديمان خود را به كارهاي مملكتي نگمار و براي آنها همان مزيت دوست بودن با تو كافيست، چون اگر دوستان و نديمان خود را به كار هاي مملكتي بگماري و آنان به مردم ظلم كنند و استفاده نا مشروع نمايند نخواهي توانست آنها را مجازات كني چون با تو دوست اند و تو ناچاري رعايت دوستي نمايي.

كانالي كه من مي حواستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود آورم ( كانال سوئز ) به اتمام نرسيد و تمام كردن اين كانال از نظر بازرگاني و جنگي خيلي اهميت دارد، تو بايد آن كانال را به اتمام رساني و عوارض عبور كشتي ها از آن كانال نبايد آن قدر سنگين باشد كه ناخدايان كشتي ها ترجيح بدهند كه از آن عبور نكنند .

اكنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اين كه در اين قلمرو ، نظم و امنيت برقرار كند، ولي فرصت نكردم سپاهي به طرف يونان بفرستم و تو بايد اين كار را به انجام برساني، با يك ارتش قدرتمند به يونان حمله كن و به يونانيان بفهمان كه پادشاه ايران قادر است مرتكبين فجايع را تنبيه كند .

توصيه ديگر من به تو اين است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوي آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط مكن و براي اين كه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند، قانون ماليات را وضع كردم كه تماس عمال ديوان با مردم را خيلي كم كرده است و اگر اين قانون را حفظ نمايي عمال حكومت زياد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضي نگاه دار و با آنها بدرفتاري نكن، اگر با آنها بد رفتاري نمايي آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل كنند ، اما در ميدان جنگ تلافي خواهند كرد ولو به قيمت كشته شدن خودشان باشد و تلافي آن ها اين طور خواهد بود كه دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اين كه وسيله شكست خوردن تو را فراهم كنند .

امر آموزش را كه من شروع كردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنويسند تا اين كه فهم و عقل آنها بيشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بيشتر شود تو با اطمينان بيشتري حكومت خواهي كرد .

همواره حامي كيش يزدان پرستي باش، اما هيچ قومي را مجبور نكن كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند .

بعد از اين كه من زندگي را بدرود گفتم ، بدن من را بشوي و آنگاه كفني را كه من خود فراهم كردم بر من بپيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مكن تا هر زماني كه مي تواني وارد قبر بشوي و تابوت سنگي من را آنجا ببيني و بفهمي كه من پدرت پادشاهي مقتدر بودم و بر بيست و پنج كشور سلطنت مي كردم مردم و تو نيز خواهيد مرد زيرا كه سرنوشت آدمي اين است كه بميرد، خواه پادشاه بيست و پنج كشور باشد ، خواه يك خاركن و هيچ كس در اين جهان باقي نخواهد ماند، اگر تو هر زمان كه فرصت بدست مي آوري وارد قبر من بشوي و تابوت مرا ببيني، غرور و خودخواهي بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتي مرگ خود را نزديك ديدي، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصيت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اين كه بتواند تابوت حاوي جسدت را ببيند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعي و هم قاضي نشو، اگر از كسي ادعايي داري موافقت كن يك قاضي بي طرف آن ادعا را مورد رسيدگي قرار دهد و راي صادر كند، زيرا كسي كه مدعيست اگر قضاوت كند ظلم خواهد كرد.

هرگز از آباد كردن دست برندار زيرا كه اگر از آبادكردن دست برداري كشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت، زيرا قائده اينست كه وقتي كشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود، در آباد كردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازي را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستي را فراموش مكن و بدان بعد از عدالت برجسته ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولي عفو بايد فقط موقعي باشد كه كسي نسبت به تو خطايي كرده باشد و اگر به ديگري خطايي كرده باشد و تو عفو كني ظلم كرده اي زيرا حق ديگري را پايمال نموده اي .

بيش از اين چيزي نمي گويم، اين اظهارات را با حضور كساني كه غير از تو اينجا حاضراند كردم تا اين كه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را كرده ام و اينك برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس مي كنم مرگم نزديك شده است.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

دکترسید علی محمودی - درباره شخصیت و نقش اکبر‌هاشمی رفسنجانی درعرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، طی سی سال اخیر، کتاب‌ها و مقالات بسیاری در داخل و خارج کشور به زبان‌های مختلف نوشته شده و نویسندگان بسیاری از زوایای گوناگون به ترسیم سیمای سیاسی، علمی و اجتماعی

او پرداخته‌اند. من گرچه در مدت سه دهه اخیر در اندیشه‌ها، مواضع و رفتارهای رفسنجانی کم وبیش مطالعه و مداقه کرده‌ام، اما هیچ گاه درباره او سخنی نگفته و مطلبی ننوشته‌ام. دلیل این امر این بوده که انگیزه‌ای برای این کار نداشته‌ام، زیرا ضرورتی مرا به این کار وادار نکرده است؛ هر چند در مقاطعی در تایید یا رد مواضع و تصمیم‌های او نظراتی داشته ام که در میان دوستان مشترک مطرح کرده ام.
اکنون وضعیت کشور به گونه‌ای است که نقش رفسنجانی بیش از هر زمان طی سی سال اخیر، جنبه حیاتی یافته و از اهمیت زیادی برخوردار است. این نقش، به باور من، در حال حاضر مهمتر از کارهایی است که او در مقطع پایان جنگ ایران و عراق و پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب انجام داد.
طبیعی است که چگونگی مواضع و تصمیم‌گیری‌های رفسنجانی -مثبت یا منفی - در وضعیت کنونی و آتی کشور، ضمن نمایان ساختن نوع نگاه و نقش او، عاملی تاثیر گذار خواهد بود. بر این اساس، به عنوان وظیفه‌ای ملی و اخلاقی، در این مقطع حساس از تاریخ ایران، بر آن شدم تا با نگاهی گذرا به سه سیاستمدار بزرگ دوران معاصر ایران، به رفسنجانی و جایگاه و نقش او بپردازیم.
رفسنجانی سیاستمدار توانمند دوران بحران است. در تاریخ معاصر ایران با چهره‌هایی روبرو شده‌ایم که به عنوان سیاستمداران دوران بحران، در عرصه داخلی و بین المللی ایران نقش آفرین بوده‌اند و هر یک در مقطعی حساس و خطر خیز، کشتی توفان زده ایران رابه ساحل امن و ثبات راهبری کرده‌اند. این سیاست‌پیشگان، اندک شماره‌اند. شمار آنان به سختی به تعداد انگشتان دو دست طی قرن اخیر می‌رسد. در ارزیابی این قلم، سه تن از نام آورترین سیاستمداران دوران بحران در ایران معاصر،‌ به ترتیب تاریخی عبارتند از: محمدعلی فروغی (1254-1321) ، احمد قوام(1252-1334) محمد مصدق(1261-1345). اگر چه این سه تن از نظر ابعاد شخصیتی، فکری و نقش آفرینی در تاریخ ایران با یکدیگر تفاوت‌هایی داشته‌اند، اما به باور من پنج ویژگی مشترک به شرح زیر آنان را به هم پیوند می‌دهد:
1. میهن دوستی
این سه تن دوستدار ایران و تلاشگر پیشرفت و توسعه کشور بوده‌اند. دغدغه مشترک آنان، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و تحکیم قدرت و اقتدار حاکمیت در جهت امنیت و ثبات و نوسازی ایران بوده است.هر چند مصدق به آزادی و دمکراسی تکیه بیشتری داشته است ،اما هر سه در راه استقلال کشور گام‌های بسیار بلندی برداشته‌اند که در صفحات تاریخ مندرج است و در این مقال امکان مطرح کردن آن نیست.
2. دانش آموختگی
این سه تن با تفاوت‌هایی، درس خوانده ودانش آموخته بوده‌اند، در عرصه علوم انسانی به مدارج تخصصی بالایی دست یافته‌اند و به زبان‌های خارجی تسلط و یا آشنایی داشته‌اند.
3. سیاستمداری
این سه تن به معنی دقیق کلمه«سیاستمدار» بوده‌اند. از تدبیر، دور اندیشی، زیرکی، آینده نگری‌، تیز بینی وبازیگری سیاسی برخوردار بوده‌اند.آری؛ آنان به طور مشخص «بازیگر» بوده‌اند: توانایی«‌بازی سیاسی» و استفاده از فنون دیپلماسی با تکیه به امکانات و مقدورات قدرت سیاسی را داشته‌اند. آنان در مقاطعی از تاریخ ایران، کشور را از خطر سهمگین خلاء قدرت سیاسی – که زمینه ساز تجزیه کشور و نا امنی گسترده است – و هم چنین طرح قیمومیت ایران توسط بریتانیا در «جامعه ملل» بر پایه قرارداد 1919وثوق الدوله رهانیده‌اند( فروغی)، با درایت و تدبیر سیاسی، ‌پاره‌ای از خاک کشور را به مام مهین بازگردانده‌اند( قوام) و با پنجه درافکندن در پنجه سیاست قدرتمند بریتانیا، دست این کشور را از ذخائر طلای سیاه ایران قطع کرده ودرشورای امنیت و دیوان بین المللی داوری لاهه، دولت بریتانیا را به زانو در آورده‌اند.(مصدق)
4. واقع بینی
این سه تن در سیاست ورزی پیرو «سیاست واقع گرا» (Real Politics ) بوده‌اند. همواره از محدودیت‌ها و امکانات ملی و بین المللی در پیگیری هدف‌های مشخص سیاسی در جهت امنیت ملی و منافع ملی آگاهی داشته‌اند. اگرچه هر یک کم وبیش- با تفاوت‌هایی- آرمان‌گرا بوده‌اند، اما همواره بر روی میز مذاکره، کارت‌های بازی سیاسی آنان از جنس «واقعیت» بوده است. واقع گرا بوده‌اند تا بتوانند ایران و جهان را بشناسند. واقع گرا بوده‌اند تا بتوانند از امنیت و منافع کشور دفاع کنند. واقع گرا بوده‌اند تا بتوانند اولویت‌ها را به درستی دسته بندی کنند و میان مهم و اهم تفاوت بگذارند. این سه تن به عنوان رجال سیاسی پس از انقلاب مشروطه، در چارچوب قانون اساسی و مقتضیات نظام سیاسی ایران ایفای نقش می‌کرده‌اند.
5. پیچیدگی شخصیت
این سه تن از شخصیتی چند بعدی و پیچیده برخوردار بوده‌اند. هر چه در ذهن داشته‌اند به زبان نمی‌آورده‌اند. سفره دل خود را در عرصه سیاست پیش هر کسی باز نمی‌کرده‌اند. دقیق و گزیده سخن می‌‌‌‌گفته‌اند. در مواردی با صراحت و در مواردی با ابهام و چند پهلو موضع می‌گرفته‌اند. دست خود را رو نمی‌کرده‌اند تا کسانی بگویند چه انسان‌های صادق وشریفی هستند؛ مانند آینه شفاف و مانند آب، صاف و زلال!
آنان چون سیاستمدار بوده‌اند، لاجرم آدم‌های پیچیده‌ای بوده‌اند. سیاستمدار نمی‌تواند پیچیده و تو دار نباشد. پیچیدگی شخصیت برای سیاستمدار، یک ارزش بزرگ است. سیاستمدار ساده دل، رک و صریح ـ که به راحتی خود را در همه حال بروز می‌دهد و دست خود را به سادگی رو می‌کند - اساسا «سیاستمدار» نیست تا بگوییم سیاستمدار بسیار بدی است.
آنان گرچه در زندگی سیاسی خود مرتکب اشتباهاتی شده‌اند- که پاره‌ای از آنها درسپهر سیاست‌ورزی امری اجتناب ناپذیر است -، اما حسابگر بوده‌اند، گز نکرده پاره نمی‌کرده‌اند و رشته‌های ارتباط را نمی‌گسیخته‌اند تا درروز مبادا، بتوانند برای مام میهن کارهای سترگ انجام دهند.
درست است که «پیچیدگی» شرط بنیادین سیاستمداری است، اما آفت آن- که بسیار بزرگ و دردناک هم هست - پدید آمدن فضایی از رمز و راز و ابهام پیرامون سیاستمدار است. این فضا گاه بسیار غلیظ و سنگین می‌شود و گاه کم رنگ و محو؛ بستگی دارد به نوع اشتغال و درگیری سیاستمدار حرفه‌ای که ابهام در مواضع را ایجاب کند و یا شفافیت همراه با صراحت را. این پیچیدگی شخصیت، بسیاری از سیاستمداران را از جنبه‌های فکری و کنشگری سیاسی در تنگنا قرار داده است.
شایعات زیادی درباره آن‌ها چه در رابطه با زندگی شخصی و خانوادگی و چه در ارتباط با اقداماتشان در عرصه سیاسی، شکل گرفته است. این آفت، فروغی، قوام و مصدق را نیز مبتلا کرد و تا مرز«بدنامی» در کام خود فروکشید. ظریفی به درستی گفته است: سیاستمداران ایران دو دسته‌اند: عده‌ای کشور را ویران می‌کنند اما خانه خود را آباد می‌سازند.عده‌ای کشور را آباد می‌کنند، اما خانه خراب می‌شوند!
وقتی این ویژگی‌های پنجگانه را درباره محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق از نظر می‌گذرانیم، با نگاهی دقیق به سه دهه پس از انقلاب اسلامی (1357) چهره بزرگی كه می‌تواند به عنوان «سیاستمدار» پشت سراین افراد قرار گیرد، به باور من، اکبر‌هاشمی رفسنجانی(1313- ) است. البته بوده‌اند رجالی که در دوران این سه تن، از جنس آنان به کار سیاست اشتغال داشته‌اند، و هستند در روزگار ما کسانی که رهرو کاروان سیاست‌ورزی به معنی درست کلمه‌اند، اما رفسنجانی در چارچوب سیاست ورزان بزرگ ایران، نمونه‌ای مشخص و ممتاز است. در پی آن نیستم که رفسنجانی را همطراز این سه تن قرار دهم، اما می‌توانم بگویم که با آنان« هم سنخ» است و در سیاست ورزی باآنان شباهت‌هایی دارد.
به ویژه همطراز قرار دادن رفسنجانی با مصدق ــ چه ازجنبه فکری و اخلاقی و چه از نظر شخصیت سیاسی ــ که آزادی خواهی و مشی دمکراتیک را با مهارت و درایت توام با شجاعت، صداقت و برش سیاسی در آمیخته بود – قیاس مع الفارق است.اما همانند فروغی، قوام و مصدق،‌هاشمی رفسنجانی نیز میهن دوست است، دانش آموخته است. سیاست پیشه است، واقع گرا است و از شخصیتی پیچیده برخوردار است. رفسنجانی نیز مانند این سه تن، مرتکب اشتباهات سیاسی ریز و درشتی در مدت سه دهه گذشته شده است. بی تردید شناسایی و ارزیابی اشتباهات هر فردــ به ویژه رجال سیاسی ــ نیازمند ملاک‌هایی است تا مصادیق و موارد، با محک آن ملاک‌ها سنجیده شود. این موضوع از حوصله نوشتار حاضر خارج است.
رفسنجانی مذاکره کننده‌ای ماهر و کارکشته است، میانجی با ظرفیتی است، قواعد بازی سیاسی را، هم می‌شناسد وهم می‌تواند به خوبی به کار گیرد. او همانند فروغی، قوام و مصدق، سیاستمدار دوران بحران است؛ به این معنی که می‌تواند حاکمان و حاکمیت‌های اوراق شده را با چیره دستی بازسازی کند. او می‌تواند ماشین قدرت سیاسی را که نیروی محرکه آن خسته شده است، با خردمندیِ عملگرایانه، بازسازی کند و راه بیندازد.
رفسنجانی، با ارزیابی رخدادهای انتخابات دهم ریاست جمهوری،‌در نماز جمعه 26 تیرماه 1388 تهران اعلام کرد که وضعیت کشور «بحرانی» است. او که به عنوان «حلقه واسط» میان عرصه عمومی(Public Sphere ) و حاکمیت به میدان آمده بود، کوشید با میانجیگری، نقش تاریخی خویش را در عرصه سیاسی کشور ایفا کند.
به باورمن، رفسنجانی با دیدی ملی و جهانی، همواره دغدغه وضعیت ایران و مردم ایران را داشته است. او کوشیده است، همانند فروغی، قوام و مصدق از امنیت و استقلال کشور پاسداری کند. او خواهان توسعه اقتصادی و پیشرفت و آبادانی ایران است. الگوی او در سیاست ورزی به امیر کبیر شباهت بسیار دارد. از این رو است که تعلق خاطر خود را نسبت به امیر کبیر در قالب رساله امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار که سالها پیش به رشته تحریردر آورد، به خوبی نشان داده است. او در سالهای اخیر، به شهادت دیدگاه‌ها و مواضعی که اعلام کرده، به کثرت گرایی معرفتی، سیاسی و اجتماعی و به آزادی و دمکراسی نزدیک شده است، اما از مرزهای محافظه کاری، گامی فرا پیش ننهاده است. بر این اساس،‌رفسنجانی به فروغی و قوام نزدیک تر است تا به مصدق دمکرات و آزادیخواه.
رفسنجانی در نماز جمعه تاریخی تهران، ‌پیشنهادهایی به حاکمیت ارائه کرد که درهفت عنوان صورتبندی می‌شود:
1. انجام تمامی امور در چارچوب قانون
2. آزادی دستگیر شدگان
3. دلجویی از خانواده‌های آسیب دیده
4.پایان دادن به برخورد امنیتی با رسانه‌ها
5. پایان یافتن سیاست یکجانبه صدا وسیما و دیگر رسانه‌های دولتی، و فراهم آوردن فرصت برای مطرح شدن دیدگاه‌های متفاوت
6. توجه جدی به دلایل رنجش و نارضایتی مراجع بلند پایه دینی
7. دعوت مسئولین، مردم و به ویژه نیروهای انتظامی و امنیتی به سعه صدر جهت بازسازی اعتماد عمومی که فقط در دراز مدت و به صورت تدریجی قابل دستیابی است.
چنانکه می‌دانیم پیشنهادهای رفسنجانی با واقع بینی، دلسوزی، و دقت تنظیم شده و پیش از اعلام، به شور نیز گذاشته شده بود-، با واکنش منفی جناح اقتدارگرای حاکم روبرو شد. برخی سخنگویان این جناح، با وانهادن زبان ادب و انصاف،‌ رفسنجانی را متهم به «فرماندهی آشوب‌ها» کردند، و با الفاظی خشونت آمیز و عصبی او را مخاطب قرار دادند که :«شما چه کاره‌اید...؟» که پیشنهاد ارائه می‌دهید، و در مقام میانجی در صحنه ظاهر شده‌اید.( البته «آشوب» نامیدن ‌با نگاهی خوش بینانه، از ناآشنایی با مفهوم‌های متداول در علم سیاست و ماهیت تحولات كنونی کشور حکایت می‌کند.)
این گونه بود که مدعیان، فرصت طلایی فراهم شده از سوی رفسنجانی را تباه کردند و از دست دادند، فرصتی که می‌توانست با تدبیر این سیاستمدار دوران بحران، آرام آرام کشور را به نقطه اعتدال و وادی ثبات وآرامش واقعی برساند، مرهمی بر زخم‌های آسیب دیدگان و خانواده‌های آنان بگذارد، رضایت مردم را تا اندازه‌ای تامین کند و قانون در عمل به عنوان «فصل الخطاب» در کشور حاکم شود، تا شاید اندک اندک آب رفته به جوی آید.
دیدیم که با رد میانجی گری رفسنجانی، بحران تداوم یافته و هر روز با بروز حوادث تازه در عرصه جامعه وسیاست، بر حجم سنگین پرونده انتخابات دهم ریاست جمهوری و مطالبات بنیادین مردم افزوده می‌شود؛ بدون اینکه در بن بست موجود تغییری مشاهده شود: به قول شاعر،« گویی این برف را سر باز ایستادن نیست.» آشکار است که مشکل کنونی ایران‌بدون گفت‌و‌گو، بدون گوش دادن به خواست‌های قانونی مردم حل وفصل نخواهد شد.
اکنون اجازه می‌خواهم در پایان این نوشتار، با فروتنی و نگرانی از وضعیت کشور، توصیه‌هایی را با مردم،‌هاشمی رفسنجانی و حاکمیت در میان بگذاریم:
1. توصیه به مردم
بدانید که در ایران، از روزگار کهن تا به امروز، برخی کانون‌های قدرت سیاسی واقتصادی، حضور موثر و نقش آفرین سیاست پیشگان خردمند، با ظرفیت و کاردان را تحمل نکرده‌اند. به یاد بیاوریم سرنوشت حسنک وزیر را در دوران غزنویان، فرجام خواجه نظام الملک طوسی را در دوران سلجوقیان،‌ پایان کار قائم مقام فراهانی و امیر کبیر را در روزگار قاجاریان، و سرنوشت محمد علی فروغی، احمد قوام و محمد مصدق را در دوران پهلوی‌ها. نگذاریم این تراژدی دردناک و ویرانگر بار دیگر تکرار شود. در قضاوت نسبت به افراد، خدا ترس، اخلاقی و محتاط باشیم.
وسیله و ابزار واپس‌گرایان ومروجان و عاملان خشونت در جهت ترور شخصیت بزرگان ملت واقع نشویم. دوست و دشمن خود را به دقت بشناسیم. با سرنوشت مردم و کشورــ که سرنوشت محتوم خودمان است‌ــ بازی نکنیم. با تکیه به دانش و تجربه بیاموزیم که رفسنجانی اکنون از دولتمردان نظام است و رفتار او در چارچوب «مقتضیات‌نظام» قابل فهم است. او می‌تواند و می‌باید به عنوان«حلقه واسط» و«میانجی» بین عرصه عمومی و حاکمیت باقی بماند. عرصه عمومی ایران‌، سخنگویان و کنشگران خود را دارد.
نقش‌ها را با یکدیگر مخلوط نکنیم. از کسی که می‌‌‌تواند «پل ارتباطی» میان عرصه عمومی و حاکمیت باشد و با درک مطالبات مردم در راه اصلاح امور گام بردارد،‌ قرار گرفتن در صف رهبران و سخنگویان جنبش اجتماعی، توقعی نابخردانه و نابجا است.
2. توصیه به‌هاشمی رفسنجانی
موقعیت کنونی کشور، بسیار خطیر و حساس است. بحران سیاسی کشور ادامه دارد. هرگونه غفلت از درک درست و همه جانبه تحولات ایران، چه در سطح حاکمیت و چه در عرصه عمومی، می‌تواند به برداشت‌های ناصواب و تصمیم گیری‌های غلط منجر شود. می‌باید صداهای گوناگون را به دقت شنید وبا تدبیر، تامل و جدیت به حفظ وتحکیم امنیت و منافع ملی اهتمام کرد. پیشنهاد می‌کنم با تمام جریان‌های سیاسی کشور، مراجع دینی، شخصیت‌های علمی، فرهنگی، سیاسی، روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان، نویسندگان و روزنامه نگاران به«گفت وشنود» بنشینید و از این پس، نامه‌های آنان را بی پاسخ نگذارید. شما نشان داده اید که در مدیریت بحران شخصیتی توانا، مدیر و مدبر هستید. من تردید ندارم که اگر به نهج موجود عمل کنید، یعنی تدابیر و اقداماتی که پیش و پس از انتخابات اخیر انجام دادیدــ، نقش کلیدی شما در تحولات آینده کشور، مبرم‌تر و حتمی‌تر خواهد بود. شما ناخدای کشتی در شرایط توفانی هستید. آرامش که برقرار شد خیلی‌ها در مقام منجی کل و سکان دار اصلی، در صحنه ظاهر خواهد شد و شما ــ همانند فروغی، قوام و مصدق - به حاشیه و یا به خانه رانده خواهید شد.
قصه احمد قوام و محمد رضا پهلوی در آزاد سازی آذربایجان را که به خاطر دارید؟‌ایرادی ندارد. غمی نیست. سرنوشت سیاستمداران دوران بحران در ایران همواره چنین بوده است. زجر و آزارها، خانه نشینی‌ها، زندان‌ها و تبعید‌های ممتد فروغی، قوام و مصدق را در دوران پهلوی‌ها، به علت وطن دوستی،‌آزادیخواهی، استقلال طلبی و پیشرفت ایران، به یاد بیاوریم.
اکنون در وضعیت کنونی از شما انتظار می‌رود که:
1. از تمام ظرفیت‌های قانونی در مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت در جهت پاسخگویی عملی به مطالبات و خواسته‌های متراکم مردم، حداکثر استفاده را بکنید.
2. به اجرا در آمدن پیشنهادات هفتگانه مطرح شده در نماز جمعه 26تیرماه 1388 تهران را به طور مستمر و فشرده و با استفاده از اهرم‌های موجود پیگیری کنید.
3. به عنوان حلقه واسط میان مردم و حاکمیت، با انجام ابتکارات و خلق ساز و کارهای نوین، در راه گسترش، تعمیق نهادینه کردن آزادی،حاکمیت مردم و اصلاحات دمکراتیک، باتمام توان بکوشید.
انجام این اقدامات و مانند آنها، آزمون دیگری برای چگونگی نقش آفرینی شما در وضعیت کنونی در برابر مردم به عنوان سیاستمدار دوران بحران خواهد بود. آزمون بزرگ شما عبارت است از ایفای نقش موثر و کارآمد در جهت حفظ ایران و تمام سرمایه‌های ملی در پاسخ به مطالبات فشرده و همه جانبه مردم از رهگذر کمک به ایجاد اصلاحات بنیادین.
3. توصیه به حاکمیت
تند نروید! به فرجام کار ایران و کار خود بیندیشید. این کشور پیشینه‌ای چند هزار ساله دارد وبه تازگی در جغرافیای جهان زاده نشده است. ما در برابر مردم و کشور، مسئولیتی تاریخی به دوش داریم. مسئولیتم که ایران را حفظ کنیم، در راه آزادی، استقلال و پیشرفت آن با تمام توان بکوشیم، و به حقوق و آزادی‌های مردم بر مدار قانون اساسی و اسناد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشرــ که به آن اعلام پایبندی کرده ایم ــ، در سخن و عمل احترام بگذاریم. این کشور فراز وفرودها، پیروزی‌ها و شکست‌هایی را از سرگذرانده است. در این مسیر، ‌بسیاری متواضعانه در راه آزادی و استقلال و پیشرفت ایران کوشیده‌اند؛ بسیاری نیز خائنانه و یا از سرغفلت ونادانی، تحکیم کننده استبداد، وابستگی و عقب ماندگی ایران بوده‌اند. بکوشیم از دسته نخست باشیم.
برای بیرون آوردن ایران از بحران کنونی، به تدبیر، خرد ورزی، مدارا و دور اندیشی نیاز داریم. لازم است پیشنهادهای حداقلی رفسنجانی به طور کامل به اجرا درآید و بیش از این دفع الوقت و فرصت سوزی نشود. بایستی اشتباهات در حد امکان جبران شود، به خشونت در هر نقطه پایان داده شود و کشور در مدار قانون به مثابه فصل الخطاب قرار گیرد.به کسانی که رفسنجانی را «فرمانده آشوب‌ها» و «شما چه کاره‌اید....؟» خواندند، توصیه می‌کنم دیگر از این حرف‌ها نزنند.
حرمت شخصیت و مقام او را نگاه دارند تا در روزهای حادثه و بحران، مرجع چاره‌اندیشی‌ها و راهگشایی‌های ملی باشد. هیچ آدم خردمند و حسابگری سرمایه‌های بزرگ ملی را به زر ناسره غرور و خود همه انگاری نمی‌فروشد که خسران عظیم آن حاجت به دلیل و برهان ندارد. همه ماــ به ویژه شما که در دایره قدرت ایدــ امروز به فروتنی نیاز داریم.
آگاه باشیم که کشور اگر از درون ضربه خورد، ضربه‌های بیرونی، کاری و کمر شکن خواهد بود. راستگویی پیشه کنیم.« النجاة فی الصدق». با مردم رو راست باشیم. خطرها و تهدیدهای پیش روی ایران را جدی بگیریم که مهمترین آنها- در صورت ادامه وضع موجود- به قرار زیر خواهد بود:
1. افزایش فشارهای بیشتر علیه امنیت ملی و منافع ملی از سوی قدرت‌های خارجی، تحمیل تحریم‌های بیشتر، باج خواهی و انزوای گسترده.
2. تضعیف حاکمیت قانون و امنیت وانسجام ملی.
4. بروز ناامنی در کشور، به ویژه در مناطق مرزی و تهدید علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی. ( واگرایی تدریجی)
در این میان عامل زمان بسیار تعیین کننده است. باید به هوش باشیم كه هدر دادن فرصت‌ها،‌قطب بندی قدرت را عمیق تر، فضای سیاسی را تندتر و رادیکال تر، خسارت‌ها را سنگین تر، وراههای برون رفت از بحران سیاسی ایران را دشوارتر خواهد کرد.
* دكترای علوم سیاسی (گرایش اندیشه سیاسی)
عضو هیات علمی دانشگاه
منبع :روزنامه آرمان

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

مرتضی‌کاظمیان - میان اخبار و حوادث رنگارنگ و بس غریب پس از 22 خرداد، یک خبر کوچک اما بسیار مهم، به حاشیه رفته است. بازی جدیدی که روس‌ها آن را بار دیگر آغازیده‌اند. بازی‌ای که واجد این مضمون است که حق ایران از خزر به اندازه طول مرزش با خزر، یعنی 11درصد منابع و پتانسیل‌های خزر است. این‌چنین

هفته پیش، روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان را در کنار خود ‌نشاند تا در مورد همکاری‌های منطقه‌ای و موضوعات مشترک (طبیعتا» با محوریت خزر) به گفت‌وگو نشینند. و البته به‌گونه‌ای کاملا غیرمترقبه، و حتی وهن‌آلود، دعوتی از تهران انجام نمی‌گیرد. اتفاق چنان تاسف‌بار و ناگوار است که حتی متکی وزیر امور خارجه را نیز به واکنش تند وامی‌دارد. اما رخداد اخیر، دستپخت چه کسی است؟ ‏
سهم 50 درصدی ایران از خزر، که شماری از صاحب‏‎نظران و کنشگران سیاسی و مدنی، با تکیه بر قراردادهای میان ایران و شوروی سابق، به‌گونه‌ای بس جدی مدعی آن‌ هستند، پیش‌کش؛ آنچه در عمل مشاهده شد این که از «یک‌پنجم» خزر (سهم 20درصدی هر همسایه از خزر) به 11درصد سهم آن رضایت داده‌ایم. ‏آنچه در صحبت‌های مسئولان ارشد دیپلماسی و سیاست خارجی کمرنگ‌تر و کمرنگ‌تر شده، تاکید بر ضرورت استفاده و بهره‌برداری «مشاع» از منابع نفت و گاز و ... کف دریای خزر است. مجموعه‌ گفت‌وگوهای طولانی و مکرر تهران با همسایگان خزر (قریب به 30 جلسه در سطح معاونان و وزیران خارجه، چند جلسه در سطح وزیران و دو سه جلسه در سطح سران ) تنها این دستاورد را برای مردم ایران دربر داشته که در عمل به سهم یازده و نیم درصدی از خزر رضایت دهند و شاهد بهره‌برداری‌های دیگر همسایگان خزر و بلع سیری‌ناپذیر منابع این دریاچه مشاع، توسط ایشان باشند. استدلال آذربایجان و ترکمنستان (که قسمت عمده منابع نفت و گاز در بستر سواحل آن‌هاست) عملا» جاری و محقق شده است. دو جمهوری یاد شده، مدعی‌اند که سهم هریک از کشورهای ساحل خزر، باید به تناسب مرز ساحلی آنان تعیین شود. این‌چنین، سهم ایران یازده و نیم درصد تعیین می‏‏‌شود، آن‌هم شامل قسمتی از خزر که فاقد منابع زیرزمینی قابل توجهی است. ‏مسکو البته با توجه به پیشینه‌ تاریخی مشترکش با آذربایجان و ترکمنستان دغدغه‌ و مشکل خاصی در این‌خصوص ندارد؛ همکاری‌های گوناگون اقتصادی میان این کشورها (و از جمله پروژه‌‌‌ خط لوله‌ انتقال نفت و گاز) مفروض است و منافع روس‌ها، تامین شده. اما منافع ملی ایران و ایرانیان چه می‌شود و چه کسی دغدغه‌ آن دارد و پیگیر تحقق آن در دریای خزر است؟ ‏
مناسبات نزدیک تهران _ مسکو، بیش از پیش یاران پوتین را به هرگونه سوء‌استفاده و امتیازگیری، ترغیب کرده است. چنان‌که در «دهن‌کجی» اخیر، حتی ضرورتی برای دعوت از ایران در نشست کشورهای همسایه خزر، نمی‌بیند (نمی‌بینند). اتفاقی بس غیرمترقبه و قابل تامل. مسکو نیک می‌داند که نیاز تهران به همراهی و همدلی روسیه با ایران، به‌وِیژه در شرایط حساس کنونی مطرح‌تر از قبل است، چنان اهمیتی دارد که مجال مناسب برای هرگونه «اقدام» و «درخواست» را _هرچند وهن‌آلود_ فراهم می‌آورد. ‏قابل اشاره است که در دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی، تهران و مسکو براساس دو قرارداد سال‌های 1921 و 1940 توافق کرده بودند که در این دریاچه به گونه‌ای منافع خود را پیگیری کنند که حقوق برابر دو کشور مورد توجه قرار گیرد. با فروپاشی امپراتوری شوروی، اینک روسیه عملا» تکلیف خود را با آذربایجان و قزاقستان، و مرزهای ساحلی و منابع زیربستر خزر مشخص کرده است و ایران را با آذربایجان و ترکمنستان در مورد توافق و تقسیم حقوق وحدود خود، واگذاشته است. ‏
آشکار است که آنچه در خزر و پیرامون آن می‌گذرد، نشات گرفته از ملاحظات حقوقی نیست، بلکه ریشه در معادلات قدرت و مناسبات دولت‌ها دارد.از همین زاویه است که مسکو با سیاستی به‌شدت عمل‌گرایانه، پیگیر تحقق حداکثری منافع روسیه است؛ و هر روز «بازی» جدیدی را کلید می‌زند و پی‌می‌گیرد. هر زمان که احساس کرده نمی‌تواند مانع حضور و فعالیت بازیگران فرامنطقه‌ای شود، از سیستم تقسیم حمایت کرده؛ و هرگاه که با جمهوری‌های سابق خود، به توافق نرسیده، سیستمی دوگانه را مطرح کرده است (سیستم مشاع در بستر برای دریانوردی و کشتیرانی، و سیستم تقسیم منابع برای زیر بستر). ما نیز در عمل، چونان ناظری منفعل، به اقدامات مسکو می‌نگریم. همراهی‌ها و پالس‌های سیاسی گاه و بیگاه تیم پوتین، در شرایط کنونی آن‌قدر واجد اهمیت ارزیابی شده که بر سر موارد «ناچیزی» چون حق مردم ایران از خزر، چالش خاصی کلید نخورد. نیاز برخی به «پشتگرمی‌ها و حمایت‌های کرملین»، «منافع ملی» ایران و ایرانیان را با پرسش‌های جدی روبرو ساخته است. آنچه مشاهده می‌گردد ظاهرا کسی ضرورت چندانی برای ارائه‌ «پاسخ» قانع‌کننده به افکار عمومی، قائل نیست. حتی در مورد «سهم ما از خزر».

دوشنبه, 30 شهریور 1388 روزنامه آرمان

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

ششمین اجلاس رسمی مجلس خبرگان رهبری دور چهارم، امروز سه‌شنبه 31 شهریورماه با سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خبرگان رهبری آغاز می‌شود. این اجلاس به مدت سه روز ادامه دارد و اعضا در روز آخر، پس از حضور در مرقد حضرت امام (ره) با رهبر انقلاب دیدار خواهند کرد.

این که مباحث مطروحه در این اجلاس چه خواهد بود، مشخص نیست. ولی سیداحمد خاتمی عضو هیات‌رییسه مجلس خبرگان رهبری گفته است كه برنامه فوق‌العاده‌ای برای این اجلاس در نظر گرفته نشده و برنامه‌ها روال عادی خود را طی می‌كند. در روز اول اجلاس اعضای گروهی پنج‌نفره برای تدوین بیانیه‌ پایانی اجلاس تعیین می‌شوند. این اجلاس باید طبق روال جاری در اوایل شهریورماه برگزار می‌شد ولی به علت تقارن این ماه با ماه مبارك رمضان، با یك ماه تاخیر برگزار می‌شود. مجلس خبرگان رهبری شهریورماه و اسفندماه هر سال اجلاس رسمی برگزار می‌كند. اجلاس امروز مجلس خبرگان نخستین اجلاس این مجلس متشکل از علمای دینی کشور پس از وقایع 3 ماه اخیر است و پیش بینی می شود اتفاقات روی داده در 3 ماه گذشته ، در اجلاس خبرگان این دوره مورد بررسی اعضای این مجلس قرار گیرد. مشروح جلسات و بحث های مجلس خبرگان رهبری طبق آیین نامه مصوب خود این نهاد، محرمانه است و حضور خبرنگاران در جلسات این مجلس تنها در مراسم افتتاحیه آن می باشد. اسفند سال آینده ، این مجلس برای تعیین رئیس جدید مجلس تشکیل جلسه خواهد داد. از سوی دیگر، آیت‌الله عباس كعبی عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به برگزاری ششمین اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری درسه‌شنبه و چهارشنبه (امروزوفردا)، گفت: اجلاس دوره چهارم در محل ساختمان سابق مجلس شورای اسلامی به مدت دو روز برگزار می‌شود و طبق آئین‌نامه داخلی مجلس خبرگان رهبری و بر اساس مصوبه كمیسیون سیاسی و اجتماعی و تصویب هیئت رئیسه دو شخصیت سیاسی در خصوص اوضاع داخلی و سیاسی كشور توضیحاتی می‌دهند و در این رابطه نیز اعضا دیدگاه‌های خود را مطرح و سپس جمع‌بندی صورت می‌گیرد.این عضو مجلس خبرگان با بیان اینكه در ششمین اجلاسیه دوره چهارم غلامحسین محسنی اژه‌ای دادستان كل كشور در خصوص اوضاع داخلی و شرایط پیش رو توضیحاتی خواهند داد، افزود: در خصوص شرایط بین‌المللی و پرونده هسته‌ای ایران نیز سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی توضیحاتی برای اعضای مجلس خبرگان ارائه می‌دهند.
آیت‌الله كعبی با اشاره به اینكه در ساعات كاری صبح و بعد از ظهر مجلس خبرگان در مدت دو روزه اجلاسیه حداقل 16 نفر نطق قبل از دستور خواهند داشت، افزود: نطق‌های قبل از دستور مجلس خبرگان با نطق‌های قبل از دستور و میان دستور مجلس شورای اسلامی متفاوت است، زیرا مجلس شورای اسلامی پس از نطق وارد مرحله قانونگذاری می‌شود و این در حالی است كه مجلس خبرگان، مجلس قانونگذاری نیست و نطق‌های اعضای آن بیان دیدگاه‌های آنان در خصوص مسائل كشور است. وی در ادامه اضافه كرد: نطق‌های قبل از دستور اعضای مجلس خبرگان به علت اینكه در جلسه غیرعلنی ایراد می‌شود، دارای اهمیت ویژه‌ای است. عضو حقوقدان شورای نگهبان قانون اساسی با اشاره به نطق افتتاحیه اجلاس ششم دوره چهارم مجلس خبرگان توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، تصریح كرد: نطق رئیس مجلس در ایجاد فضای همدلی،‌ وحدت و تقویت انسجام در كشور دارای اهمیت است و به آرام كردن اوضاع، كاستن التهابات و پشتیبانی شفاف‌تر از ولایت فقیه كه فلسفه وجودی مجلس خبرگان است،‌ كمك می‌كند.
این عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینكه در روز سوم اجلاس مجلس خبرگان طبق روال گذشته اعضای مجلس برای تجدید میثاق با آرمان‌های امام راحل به زیارت مرقد ایشان می‌روند، افزود: اعضای مجلس خبرگان پس از آن دیداری با مقام معظم رهبری خواهند داشت كه در آنجا گزارشی از فعالیت‌های مجلس توسط رئیس و رئیس دبیرخانه خدمت رهبر معظم انقلاب ارائه می‌شود و سپس ایشان بیاناتی خواهند داشت.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

مصطفی ایزدی - اوائل انقلاب در اداره‌ای مسئولیت داشتم. پس از رفتن از آن اداره، فردی که به جای بنده نشسته بود با یکی از کارمندان برخورد کرده بود. کارمند اخراجی پیش من آمد و از مدیر جدید گلایه کرد. دو سه روز بعد از مدیر جدید علت اخراج کارمند مذکور را جویا شدم، گفت که او با من بد است.

گفتم کسی که با شما بد باشد، مستحق اخراج است؟ گفت کسی که مخالف من است با نظام مخالف است. پرسیدم مگر شما نظام هستید؟ توضیحاتی داد که فهمیدم خود را نظام می‌داند. از استدلال او بسیار تعجب کردم.
به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که تعریفی جامع تر و کامل تر از نظام ارائه شود تا «نظام» بازیچه برخی و ابزار قدرت طلبان قرار نگیرد و نیز مشخص شود اگر به یک مامور انتقاد وارد شد و یا نسبت سوئی به یک کارگزار دولتی داده شد، آیا این انتقاد به نظام است و آن نسبت سوء متوجه نظام است؟ روشن شدن این مفاهیم، برای جلوگیری از برخوردها به ویژه با چهره‌های سیاسی نقش عمده‌ای دارد.
در این دو سه ماه، برخی، در مقابل شخصیت‌های دلسوز و طرفدار مردم که اعتراضی یا انتقادی را از عملکرد اجزای حکومت دارند، قیافه مدافع نظام به خود می‌گیرند و بلافاصله این گونه شخصیت‌های دلسوز را به تضعیف کردن نظام و ضدیت با آن متهم می‌کنند و این اتهام را در رسانه‌های خود بازتاب می‌دهند تا با متهم برخورد نمایند. در صورتی که اعتراض و انتقاد، به عملکرد یک کارمند یا مامور دولت بوده است.
می‌دانیم که مملکت را حکومت اداره می‌کند. حکومت هم شامل سه قوه و سایر ارگان‌ها و سازمان‌های خارج از سه قوه است و همه این‌ها برای خود تعریف و محل استقرار و شرح وظیفه و نیروی تشکیل دهنده دارند. آیا نظام همان حکومت است؟ آیا نظام ماهیت معنوی دارد؟ آیا نظام اسلامی، یعنی سیستمی که حکومت بر آن استوار است؟ بالاخره این «نظام» چیست؟
آنچه راقم این سطور در تعریف نظام از ابتدای پیروزی انقلاب در حافظه‌ام دارم این است که عناصر شکل دهنده و به پیروزی رساننده انقلاب اسلامی، نظام را شکل می‌دهند.
این عناصر عبارتند از: مردم، اسلام و رهبری امام خمینی(ره). در این تعریف، نظام، حکومت نیست؛ بلکه بر حکومت اشرافیت دارد. در واقع پیروزی انقلاب در سی سال پیش بر سه عامل استوار بود: مردمی که قیام کردند، دینی که محرک این قیام و جانمایه آن بود و رهبری که این قیام را سامان می‌داد.
این سه عامل می‌تواند تقدم و تاخر هم داشته باشد. یعنی: اسلام، امام خمینی(ره) را به سامان دادن مردم برای قیام علیه رژیم پهلوی تحریک و تشویق کرده است یا اینکه مردم از وضع موجود به ستوه آمده بودند و امام خمینی (ره) نیز تغییر را در مردم حس کرد و با بهره‌گیری از اعتقادات مردم که دین مبین اسلام است، رهبری مردم را به دست گرفت و نهضت را شکل داد. اگر محصول این نهضت و انقلاب را نظام اسلامی بدانیم، درمی‌یابیم که عناصر حضور یافته در قیام و انقلاب، نمی‌توانند مخالف نظام باشند. یادآوری این نکته ضروری است که عناصر سه گانه مذکور، یعنی اسلام و مردم و رهبری امام خمینی (ره)، یک واحد و یک پیکره‌اند و در کنار هم نظام را تعریف می‌کنند و منفک از هم نیستند.
در طول سی سال پس از پیروزی انقلاب، چه بسیار نیروهای منتقد از صحنه خدمتگزاری به مردم حذف شده‌اند و این روند به‌خصوص در سه ماهه اخیر شتاب بیشتری گرفته است، در صورتی که هیچیک از این نیروها، به نظر بنده، مخالف نظام نیستند و هر کدام بارها گفته‌اند و نوشته‌اند که نه‌تنها مخالف نظام نیستند، بلکه برای تقویت نظام، راه صلاح حکومت را در پیش گرفته‌اند.
در سال‌های گذشته، تخم این کج‌فهمی کاشته شد که هرگاه یک مامور جزء یا کل، خطائی مرتکب می‌شد، اعتراض به این خطا، مخالفت با نظام یا تضعیف نظام تلقی می‌گردید و البته عمده این تعریف با عکس‌العمل را، خود آن مامور بروز می‌داد. مانند همان کسی که وصف وی را در ابتدای این نوشته آوردم.
شما سخنان تندروها را قبل از افشای رسمی پلشتی‌های زندان کهریزک در روزنامه‌های آن روزها بخوانید، متوجه می‌شوید که هرکس گفت که در زندان کهریزک با زندانیان بدرفتاری می‌شود فورا فریاد اعتراض بلند می‌شد که مخالفان نظام این حرف‌ها را می‌زنند. منظور منتقدان، تضعیف نظام و ضدیت با نظام است، اما وقتی چند نفر در آن زندان جان باختند و این موضوع به طور رسمی اعلام شد و دستور رسیدگی و برخورد با پدیدآورندگان آن وضع پلشت صادر شد، دیگر کسی نگفت که انتقاد از وضع بد کهریزک، انتقاد به نظام است و منتقدین به منظور تضعیف نظام و به دروغ علیه کهریزک حرف می‌زنند.
شما یک به یک، انتقادهای وارد شده بر همه حوادث ریز و درشت این سه ماه را مرور ‌کنید، ببینید موردی علیه نظام و در راستای ضدیت با آن هست یا نه؟ مگر یک فرد کینه‌توزی که احتمالا فردی را کتک زده است در تعریف نظام می‌گنجد که وقتی درخواست برخورد با آن شرور مطرح می‌شود، ضدیت با نظام تلقی می‌شود؟
بیائیم این رفتارها را کنار بگذاریم. اگر اینها را نظام بدانیم، هر خطای آنان را خطای نظام معرفی کرده‌ایم و این ظلم به نظام، یعنی اسلام و مردم و امام خمینی (ره) است.
سه شنبه, 31 شهریور 1388 روزنامه آرمان

Posted by انتخابات درروغین 1 سخنان شما...

كد خبر: 12956
تاريخ انتشار: 28 شهریور 1388 ساعت 23:44
print نسخه چاپي
send ارسال به دوستان

این خبر بروز می شود

نظر مراجع تقلید درباره حلول عید

پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله صافی هم اعلام كرد: در پی تماس‌های مكرر تلفنی و حجم بسیار زیاد نامه‌های الكترونیكی وارده به سایت رسمی حضرت آیت الله العظمی صافی مدظله الشریف، بدینوسیله به اطلاع عزیزان و مؤمنان خداجوی می‌رساند در صورتی كه غروب شنبه 28/6/88 هلال ماه شوال، رؤیت و به محضر معظم له ثابت گردد، خبر مربوطه از طریق سایت رسمی مرجعیت به آدرس www.saafi.net اعلام می‌گردد.

سایت آیت الله صانعی هم اعلام كرد: با توجه به تماس های مكرر مومنین روزه دار با دفتر معظم له ، به اطلاع می رساند تا كنون رویت هلال ماه شوال برای حضرت آیت الله العظمی صانعی(مدظله العالی) ثابت نشده است، و در صورت ثبوت رؤیت هلال ماه شوال از همین طریق(saanei.org) اطلاع رسانی خواهد شد.

سایت های آیات عظام مكارم، سیستانی، وحید خراسانی، جوادی آملی، موسوی اردبیلی ، نوری همدانی و مجتبی تهرانی هم تا این لحظه (8صبح یكشنبه) مطلبی را اعلام نكرده اند.

برخی مباحث فقهی رویت هلال

به غیر از رویت یا شهادت افراد به رویت هلال ماه، دو اختلاف فتوا میان مراجع تقلید وجود دارد.

بر اساس فتواى برخی مراجع نظیر مرحوم آیت الله خویی چنانچه در نیمكره رویت هلال ماه در شهرى مشخص شود مثلا در عربستان هلال رویت شود براى مومنین مقلد ایشان در شهر شیراز كفایت مى كند.

اختلاف دیگر در مورد چشم مسلح و غیرمسلح است كه طبق نظر برخی مراجع نظیر آیت الله خامنه ای و مرحوم آیت الله فاضل لنكرانی، رویت هلال با چشم مسلح(تلسكوپ و ابزترهای نجومی) كافی است، اما برخی مراجع دیگر معتقدند هلال ماه باید به حدی از وضوح برسد كه در شرایط عادی هوا با چشم غیرمسلح هم قابل رویت باشد.

طبق نظر آیت الله سیستانی و اكثر فقها هلال وقتی ثابت مى شود كه انسان خودش رؤیت كند، یا اینكه دو نفر عادل به آن شهادت دهند، یا رؤیت هلال به حدى شایع شود كه براى انسان علم آور باشد اگر ماه در منطقه اى رؤیت شود براى تمامى مناطقى كه با آن منطقه هم افق است ثابت مى شود. یعنى تمامى مناطقى كه اگر مانعى نباشد ماه در آنجا هم قابل رؤیت است.

ایشان در پاسخ به سوالی مبنی بر این كه "آیا مقلدین در مورد تعیین روز عید فطر باید به مراجع خود رجوع كنند یا همان روزى كه در كشور عید فطر اعلام مى شود باید مدنظر همه باشد ؟" می فرمایند: این امر تقلیدى نیست و شخص باید اطمینان پیدا بكند .

حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صافی، با اشاره به پاسخ منتشره این مرجع تقلید به استفتای برخی از مقلدان در این باره به رسا گفت: مقلد هر مرجعی‌ باید طبق‌ فتوای‌ مرجع‌ تقلید خود عمل‌ كند.

وی خاطر نشان كرد: مردم مومنی كه مراجعشان توافق‌ افق را در اشتراك حكم رؤیت‌ هلال برای‌ بلد دیگر معتبر می دانند، باید این‌ جهت‌ را مراعات‌ كنند.
مسوول دفتر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی درباره استفاده از ابزار بزرگنمایی و تجهیزات نجومی مانند تلسكوپ و دوربین های قوی در استهلال گفت:طبق فتوای معظم له، رؤیت هلال با چشم مسلّح مورد اشكال است.

فرزند حضرت آیت الله مكارم شیرازی اختلاف نظرات علمی بزرگان در مساله رویت هلال و مانند آن را امری عادی و نشانه رشد علمی و تعمیق فرهنگ اهل بیت عصمت علیهم السلام دانست و با تاكید بر لزوم حفظ وحدت گفت: گاه مراجع معظم تقلید در پاره اى از مسائل شرعی مانند رؤیت هلال اختلاف فتوا دارند كه در حكم مسأله تأثیرگذار است. اما مقلدان با حفظ وحدت به تكلیف خود عمل می كنند.

حجت‌الاسلام مهدی مكارم درباره معتبر بودن استفاده از ابزار مجهز مانند تلسكوپ برای استهلال با اشاره به نظریات فقهی این مرجع تقلید گفت: مشهور فقهای شیعه معتقدند كه رؤیت هلال، باید با چشم غیر مسلّح باشد؛ البته بعضى از فقهاى عظام معاصر قائل به كفایت مشاهده با تلسكوپ شده اند
لازم به ذکر است که دفتر آیت الله منتظری آیت الله صانعی ،جواری آملی وحیدی خراسانی،آینت الله روحانی،مکارم شیرازی یک شنبه را روز اول عید اعلام نموده اند..

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

بنا به یک گزارش دریافتی چهار روز پس از دستگیری سه نوه آیت الله العظمی منتظری دیروز ظهر حدود ساعت دوازده نیروهای امنیتی قم حامد، ناصر و هاجر منتظری سه نوه ی دیگر آیت الله العظمی منتظری به همراه مرضیه الهی نیا همسر حامد منتظری و سارا عزیزی همسر ناصر منتظری و همچنین لعیا ربانی دختر مرحوم آیت الله ربانی املشی، بتول مصطفوی منتظری عروس ایشان و محمد حسین ربانی و زهرا دوست محمدی نوه های ایشان، در راهپیمایی روز قدس دستگیر شدند. دستگیری زمانی آغاز شد که یکی از مامورین زن هنگام بازداشت هاجر منتظری دست او را گاز گرفت. این افراد حدود ساعت یازده آزاد شدند و به گفته آقایان از زمان افطار تا زمان آزادی به انها آب داده نشده بود. لازم به تذکر است حجت الاسلام احمد منتظری داماد آیت الله ربانی املشی می باشد.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

شعارهای منتخب امروز : استقلال ،آزادی ... جمهوری ایرانی . شکنجه ، تجاوز ...دیگر اثرندارد. موسوی جون منه... رییس جمهور منه . موسوی زنده باد ... کروبی پاینده باد. پول نفت چی شده ؟... خرج بسیجی شده ! . نه غزه ،نه لبنان ...جانم فدای ایران . بسیجی وحشی شده . کروبی باغیرت ... برس به داد ملت .روحانی واقعی ...منتظری ،صانعی . بسیجی واقعی ...همت بودوباکری .نصرمنالله وفتح القریب ..ننگ به این دولت مردم فریب.فلسطین و رها کن ... به چسب به حال ایران . ایران ایران ایران. ایرانی میمیرد... ذلت نمی پذیرد. شده کفن می پوشم ... وطن نمی فروشم .ایرانی باغیرت ...حمایت ،حمایت . الله اکبر الله اکبر .نترسین ،نترسین ...ما همه باهم هستیم.یاحجتبن الحسن ..ریشه ظلم رو بکن.ما اهل کوفه نیستیم ...پول بگیریم بایستیم. ما اهل کوفه نیستیم ...حسین تنها بماند. برادر شهیدم خونتو پس می گیرم.هموطن عشق منی .صل المحمد ..اشک خدا در اومد(هنگام بارش باران روی جمعیت).کروبی دست گیر بشه ...ایران قیامت میشه .مابچه های جنگیم ... بجنگ تا بجنگیم. .
کروبی بت شکن بت بزرگ رو بشکن.برادر رفته گر محمود و با خود ببر.
کروبی دستگیر بشه ایران آتش می شه.ای رهبر کودتا این آخرین پیغام است جنبش سبز ایران آماده قیام است..

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

امروز به مطلب جالبی در کتاب مدیریت نگرش بر خوردم که براتون در زیر عنوان می کنم.

نگرش چیزی نیست مگر نوعی عادت فکری، فرآیند ابتلا به عادت، چه خوب و چه بد، یکی است. پروراندن کامیابی همان قدر آسان است که تسلیم شدن به عادت ناکامی.

عادت ها غریزی نیستند، آنها خواه از نوع کنشی و خواه واکنشی، اکتسابی هستند، عادت ها بی بته نیستند بلکه ریشه دارند، اگر ریشه عادت را بشناسیم، پذیرش یا رد آن تابع اراده انسان خواهد بود. خیلی از انسانها خود را در برابر عادت ها رها می کنند و تسلیم می شوند، اگر عادت ها زیان بار باشند بر نگرش های ما اثر ناگوار دارند.

گام های زیر را بردارید تا بتوانید عادت های نکوهیده را به عادت های نیک بدل کنید:

گام اول عادت های خود را فهرست کنید.

گام دوم ریشه اصلی آنها را بیابید.

گام سوم عوامل تشدید کننده آنها را پیدا کنید.

گام چهارم یک عادت نیک را برای جایگزینی عادت ناپسند خود انتخاب کنید.

گام پنجم درباره عادت نیک، مزایا و پی آمدهای آن بیندیشید.

گام ششم برای پروراندن عادت نیک دست به کار شوید.

گام هفتم برای تحکیم آن عادت هر روز کاری انجام دهید.

گام هشتم با توجه کردن به یکی از مزایای عادت خوب، خود را تشویق کنید.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

سلام دوستان، شاید بارها این داستان را شنیده باشید، ولی نتیجه اخلاقی این داستان، بسیار مهم و گرانبهاست، پس بدون شک ارزش یکبار دیگر خواندن را خواهد داشت. (با تشکر فراوان از بازدیدکننده گرامی که این متن را برای ما ارسال نمودند)

اگر یک قورباغه تیزهوش و شاد را بردارید و داخل یک ظرف آب جوش بیندازید، قورباغه چکار می کند؟ بیرون می پرد! در واقع قورباغه فورا” به این نتیجه می رسد که لذتی در کار نیست و باید برود! حالا اگر همین قورباغه را بردارید و داخل یک ظرف آب سرد بیندازید و بعد ظرف را روی اجاق بگذارید و به تدریج به آن حرارت بدهید، قورباغه چکار می کند؟ استراحت می کند… بله دقیقا”… چند دقیقه بعد به خودش می گوید: ظاهرا” آب گرم شده است و تا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است…!

نتیجه اخلاقی داستان:

زندگی به تدریج اتفاق می افتد، ما هم می توانیم مثل قورباغه داستانمان بی خیال باشیم و وقت را از دست بدهیم و ناگهان ببینیم کار از کار گذشته است! همه ما باید نسبت به جریانات زندگیمان آگاه و بیدار باشیم.

سوال:

اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده اید، نگران نمی شوید؟ البته که می شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید: “الو، اورژانس، کمک، کمک من چاق شده ام اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و… آیا باز هم همین عکس العمل را نشان می دهید؟ نه! با بی خیالی از کنارش می گذرید. برای کسانی که ورشکست می شوند، اضافه وزن می آورند یا طلاق می گیرند، یا آخر ترم مشروط می شوند! این حوادث دفعتا” اتفاق نمی افتد. یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار… و سپس می پرسیم: “چرا این اتفاق افتاد؟” زندگی ماهیت انباشتگی دارد، هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می شود، مثل قطره های آب که صخره های سنگی را می فرساید.

این داستان به ما هشدار می دهد، که مراقب تمایلات خود باشیم، ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: دارم به کجا می روم؟ آیا من سالمتر، مناسب تر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته ام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است، بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

برگرفته از کتاب: آخرین راز شاد زیستن – اندرو متیون

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...







امید گلباز دانشجوی محروم از تحصیل رشته فلسفه دانش‌کده الهیات دانش گاه فردوسی است که در 23 تیرماه 1384 در میدان ونک تهران از سوی ماموران امنیتی همراه با استفاده از اسپری فلفل و ضرب‌وشتم شدید بازداشت و به بازداشتگاهی منتقل شد که هم‌چنان برای‌اش مجهول است

گلباز در طول دوره‌ی بازداشت دچار شکسته‌گی انگشتان که بر اثر ضربات با باتوم و حتا بریده‌گی و قطع یک بند از انگشت وی که در بازداشتگاه بی نام و نشان و در لابه‌لای درب های آهنین آن صورت گرفته، شده است. هم‌چنین مواردی از خون‌ریزی‌های داخلی وی اعم از خون‌ریزی معده و پاره شدن مویرگ‌های مثانه و همچنین ضرب دیده‌گی شدید از ناحیه کمر و شکسته‌گی یکی از دندان‌ها پس از معاینه‌های دکت تایید شده که حاکی از شکنجه‌های طاقت‌فرسا و وحشیانه صورت گرفته بروی وی در زندان است.

در تمام طول بازجوئی‌ها چشم بند به چشم زندانی بوده و بازجوها که نقابی سیاه به چهره داشته‌اند یکدیگر را حاجی یا علوی خطاب می‌کرده‌اند.

پس از انتقال به اوین حتا پس از یک هفته پس از شکسته‌گی سر و صورت و انگشتان اجازه انتقال به بهداری و ملاقات با پزشک ابن دانش‌جوی محروم از تحصیل داده نشده است.

بارها در ساعات مختلف شبانه روز و در شرایط بسیار سخت و دشوار از لحاظ روانی و بی‌خوابی وی تحت فشار و شکنجه و ضرب و شتم و توهین‌های بسیار رکیک بوده و به طور مدام تهدید به شکنجه‌های شدیدتر حتا عریان کرد زندانی و تجاوز جنسی می‌شده است. تهدید به کشانیدن پای دوستان و خوانواده به بازجویی در صورت هم‌کاری نکردن با بازجویان و اعتراف نکردن به موارد مطروحه از دیگر فشارهای وارد بر گلباز بوده است.

ارتباط و مراودات با محافل بیگانه، اقدام علیه امنیت ملی، سرکرده‌گی اغتشاشات و تخریب اموال عمومی محاربه با خدا و... از جمله اتهام‌های مطروحه در پرونده‌ی امید گلباز اعلام شده است.

وی هم‌اکنون با قرار وثیقه‌ی 50 میلیونی توانسته است از زندان مرخصی استعلاجی گرفته و مشغول درمان خود است.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...


شاهد کروبی از تجاوز پرده برداشت:

خانواده ام را تهدید به مرگ کردند، مخفی شدم




ه دنبال انتشار گزارش هیات سه نفره قوه قضاییه درخصوص مدارک ارائه شده توسط مهدی کروبی در مورد چندین پرونده تجاوزجنسی به بازداشت شدگان، ابراهیم شریفی یکی از قربانیان این ماجرا که پس از دیداربا مسوولین ناپدید شده بود با ارسال یک ویدئو به وب لاگ رضاعلامه زاده از تهدیدهای مقامات، از ظلمی که براو رفته و علت مخفی شدنش پرده برداشت.

درحالی که مهدی کروبی پس از جلسه با کمیته سه نفره قوه قضاییه شامل محسنی اژه ای وزیرسابق اطلاعات، دری نجف آبادی و رییسی از روند مذاکرات اظهار رضایت کرده بود، جعلی خواندن این مدارک توسط هیات مذکورشگفتی زیادی را برانگیخت.

دراین فیلم که توسط تلفن همراه این شاهد و درمخفیگاه گرفته شده، وی توضیح می دهد که پس از جلسه ای که دردفتر مهدی کروبی داشته است سوار ماشین پژویی شده که راننده کاش خود را دوست پدر او معرفی کرده اما در حین گفت وگو مشخص می شود که وی یکی ازمامورین امنیتی است. این مامور درسخنانش شاهدمهدی کروبی را تهدید می کند که اگر درخصوص اتفاقاتی که برای وی افتاده صحبت کند خانواده اش با خطر تصادف ساختگی مواجه خواهند شد. بعد هم تاکید می کند که می دانی که این کار را می کنیم.

وی می افزاید: "من قبل از آن وصیت نامه خودم را نوشته بودم. نامه ای هم به آقای کروبی نوشته بودم که اگر بلایی سرمن آمد با فیلم های من هرکاری که صلاح می دانید انجام دهید. ولی من می ترسیدم که بلایی سرخانواده ام بیاید و نمی خواستم اتفاقی برای انها بیافتد برای همین از همان روز من مخفی شدم وتاهمین الان هم مخفی هستم."

رضا علامه زاده نویسنده ووب لاگ نویس در ویدئویی که روی وب لاگ خود گذاشته از ای میل های این جوان می نویسد که از وی خواسته تا فیلمی راکه می فرستد منتشر کند. در بخشی از این ویدئو وی می گوید: "همان طور که می دانید امروز نامه ای منتشر شد از طریق کمیته سه نفره که مسوول رسیدگی به پرونده هایی که به آنها تجاوز شد می باشد. در این پرونده نوشته شد بود من یک فرد کذاب ودروغگو هستم واینکه آقای داوری من را وادار به این کار کرده و آقای کروبی هم یک کار سیاسی کرده است. این درست نیست. نوشته بود من به خاطر این مخفی شدم. مخفی شدن من به خاطر رفتار بسیار بد قاضی مقدمی بود که زمانی به من قول شرف داد که راجع به این موضوع با کسی صحبت نکند. اما در راه به ماموران گفته بود و وقتی ماموران عوض شدند و قرارشده بود نامه مهروموم شده بدهد مامور نامه را باز کرد... همچنین افرادی به خانه من رفتند و پدر وخانواده من را ناراحت کردند."

او درای میلی به علامه زاده نوشته، تاکید کرده است که یازده ساعت تحت بازجویی بوده و محوربازجویی ها این بوده است که اعتراف کند از کروبی پول گرفته است. ابراهیم شریفی همچنین در ای میلی دیگر ماجرای تجاوز خود را برای رضا علامه زاده توضیح داده است. موضوعی که تا کنون توسط مهدی کروبی نیز مطرح نشده است.

او دراین نامه از تلاش های خود می گوید برای اینکه احمدی نژاد رییس جمهورنشود و با شرح فعالیت هایش بعد از انتخابات می نویسد که یک هفته به تظاهرات رفته و باتوم برقی خورده است. هنگامی که او برای انجام کارهای اخذ ویزا به سفارت ایتالیا واقع در خیابان مهیار می رود توسط یک خوردوی سمند مشکی متوقف وسپس دستگیر می شود. او هنگام بازداشت صدای ضجه ای می شنود. سپس می گوید نزنید. بعد از آن صداهای بیشتری می شنودو درنهایت یکی از تنبیه عمومی خبر می دهد و ماموران با گفتن یا حسین یا حسین شروع به زدن بازداشت شدگان می کنند.

درطی سه روز که وی آنجا بود همورد توهین های کلامی نسبت به خود وخانواده وموسوی و کروبی وخاتمی قرار می گیرد. سپس آنها را برای اعدام ساختگی به صف می کنند. وقتی به شرایط اعتراض می کند یکی از مامورین می گوی: "ببریدش حامله اش کنید تا ازاین گه ها نخورد." او را کشان کشان می برند ودستانش را به دیوار می بندند و لباس زیرش را درمی آورند. از هوش می رود وقتی به هوش می اید خود را درجایی مانند درمانگاه می یابد همراه با سوزش ودرد مقعدی. درحالی که دستش به تخت بسته شده بود و سرم به او وصل بود. او گفته است که این ویدئو را برای این می فرستد که اگر برای او و یا مهدی کروبی اتقاقی افتاد یکی درخارج از کشور از این موضوع خبر داشته باشد.

او دراین فیلم می گوید که "بارها به خودکشی فکر کرده" ولی به احقاق حقوقش فکر می کند و ظلمی که به افرادی چون او رفته است.

برای مشاهده ویدپو روی این لینک کلیک کنید.

http: //reza. malakut. org/2009/09/post_469. html



Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

بعد از گذشت سه ماه از کودتای انتخاباتی و همزمان با روزهایی که جمهوری اسلامی آرایش نظامی به خود گرفته و سپاه پاسداران همه تعارف های سی ساله را کنار گذاشته و رسما وارد صحنه شده است، دکتر عبدالکریم سروش با انتشار نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای، ولی فقیه حکومت جمهوری اسلامی "جشن زوال خشونت" را اعلام و تاکید کرد اعتراف رهبر جمهوری اسلامی به اینکه "آبروی این جمهوری هتک شد" خوش ترین خبری است که درهمه عمر شنیده است.

متن نامه دکتر سروش به شرح زیرست:

عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد. صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند. قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدندوجهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند. چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت. شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت...

آقای خامنه ای،

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟

ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند

که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده

درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.

شادم که آخرالامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانها ی دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.

"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.

آقای خامنه ای،

می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذرانید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟. چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را ... آزاد بگذارید ، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود وشمارا در تدبیر ملک وتنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا وافسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.

خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!

از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که

لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند

می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:

ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا (خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)

می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).

ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟

تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام" ،که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که

آفرین ها بر تو بادا ای خدا بنده خود را ز غم کردی جدا

آتشی زد او به کشت دیگران باد آتش را به کشت او بران

آقای خامنه ای،

می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است ، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیش از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی وسپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.

سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراء شان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فروکوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان.عمله استبدادنظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.

این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویر های گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت ، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند،ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.

آقای خامنه ای، بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:

با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

و گفتند:

مکن که کوکبه دلبری شکسته شود چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند

نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.

جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء – سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.

این نه آن شیر است کز وی جان بری یا ز پنجه قهر او ایمان بری

فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان،نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن درآستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعر فروشان کم شعور ،هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم وخدا با ماست.

برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم ،حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.

ما نسل کامکاری هستیم.ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.

ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.

ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.

[][][]

با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته وتشنه در سراب مانده وخیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:

و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد – سوره اعراف 164)

بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.

ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر

. باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.

آب و دریا ای خداوند آن توست باد و آتش جمله در فرمان توست

گر تو خواهی آتش آب خوش شود ور نخواهی آب هم آتش شود

تو بزن یا ربنا آب طهور تا شود این نار عالم جمله نور

Subscribe to My Blog

Subscribe Here