Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

در خصوص شرايط انقلاب به اصطلاح رنگي هم اشاره به اين نكته ضروري است كه بايد يك ويژگي خاصي در آن كشور باشد تا بتوان گفت كه آن ويژگي مصداق انقلاب رنگي در آن كشور است. آن ويژگي هم اين است كه بايد يك اجماعي ميان مجموعه وسيعي از مردم در يك جامعه (از تحصيلكرده‌ها تا توده‌هاي مردم) براي تغيير ايجاد شود و اين تغيير هم بايد در سطوح سياسي، اجتماعي و اقتصادي مطرح باشد تا بتواند نظام سياسي را تا حدودي متحول كند.افزون بر اين بايد ظرفيت تغيير طيفي از دولتمردان را داشته باشد و دولتمردان حامي اين نگاه جديد مبتني بر تغيير را مستقر كند.اين انقلاب رنگي مي‌تواند نمادهاي خاصي هم داشته باشد. اول،شكل مبارزه‌اش برگرفته از مبارزه هندي‌ها (يعني مبارزه گاندي عليه سلطه انگليس) است. اين ادبيات هم عمدتا از آنجا تغذيه شده است. دوم، بايد در آنچه كه رخ داده (مثل اروپاي شرقي و جمهوري‌‌هاي سابق شوروي) نسبتي هم با غرب و به سوي ليبراليسم و فضاي باز داشته‌باشد. در اين صورت مي‌توان از نمادها و سمبل‌هاي مختلف مثل فرد خاص، رنگ خاص يا شعار خاص هم پيروي كرد با اين تفاوت كه اين ويژگي‌ها ممكن است در هر انتخاباتي يا در هر كشوري كم‌وبيش مطرح باشد.اگر همه اين ويژگي‌ها حادث شد و آن تحول تحقق يافت در آن صورت مي‌توان گفت كه انقلاب رنگي صورت وقوع يافته است. در غير اين صورت چيزي جز شبيه‌سازي يا كاريكاتوري از انقلاب رنگي نيست.واقعيت اين است كه آنچه ‌در ايران پس از انتخابات رخ داد – هر چند غربي‌ها از آن تعبير انقلاب رنگي را استنباط كردند و در داخل هم برخي بحث انقلاب رنگي را مطرح كردند- بخشي از ويژگي‌هاي انقلاب رنگي را داشت نه همه آن ويژگي‌ها را. نماد رنگ سبز طيف وسيعي از تحصيل‌كرده‌ها و جوانان را در اقصي نقاط كشور با يكسري شعارهاي مشخص به هم متصل كرد. اينها را مي‌توان موارد «تشابه» انقلاب رنگي دانست در حالي كه در ساير مولفه‌ها چنين نبود. آن مولفه‌هايي كه تفاوت را كاملان نشان مي‌دهد بحث رهبري جريان است.اول اينكه رهبر اين جريان دورترين نسبت را با غرب در ميان بسياري از دولتمردان و شخصيت‌هاي سياسي كشور دارد. يعني ميرحسين موسوي از جمله كساني است كه زماني كه بحث توهم توطئه در سال‌هاي 77 – 76 مطرح شد ايشان در يك سخنراني صراحتا بحث توهم توطئه را انكار كرده و گفت «توطئه» غرب واقعا وجود دارد و مصداق‌هايي را برشمردند كه براساس آن غرب در حال توطئه عليه مسلمانان و ايران است. عملكرد و نسبت موسوي با خط امام، قانون اساسي، ميراث انقلابي و ارزشي ما،جنگ و طيف وسيعي از دولتمرداني كه خودشان نمادهاي انقلاب و جمهوري‌اسلامي هستند به گونه‌اي است كه نمي‌توان به سادگي نسبت به ارتباط يا نگاه به غرب را به ايشان وارد ساخت. سخنان موسوي هيچ‌يك چنين ويژگي‌هايي را نداشت. در ميان رقباي ايشان كساني بودند كه با راديو بي‌بي‌سي يا راديوهاي ديگر مصاحبه كردند اما موسوي اساسا قائل به چنين چيزي نبود. به باور من محتوا و ماهيت اتفاقي كه در ايران رخ داد و البته رهبري اين حركت در تعارض كامل با انقلاب رنگي است. به بيان ديگر، نه ماهيت عملكرد موسوي و نه ادعاهاي او چنين امري را اثبات نمي‌كند.از طرفي ايشان صريحا اعلام كرده كه هيچ نسبتي با عوامل بيگانه نداشته و تاكيد كرده كه بايد مسيرمان را جدا از عناصر بيگانه قرار بدهيم. ذكر اين نكته هم ضروري است كه طرف آمريكايي هم سيگنال‌هايي ارسال كرده مبني بر اينكه آقاي موسوي در مسائل مربوط به غرب بسيار سرسخت‌تر از احمدي‌‌‌نژاد است. به اعتقاد من مجموعه اين عوامل نشان مي‌دهد كه آنچه در ايران رخ داد را نمي‌توان مصداق انقلاب رنگي دانست اگرچه برخي از اين تشابهات فرعي وجود دارد. بحث ديگر به رسانه‌ها باز مي‌گردد. رسانه‌ها نقش انكارناپذيري در دوره جديد يافته‌اند. «رسانه‌» ويژگي دوران جديد است. بنابراين اولا نمي‌توان به صرف وجود نقش رسانه‌ها اين تحولات را مصداق انقلاب رنگي دانست و از طرفي نقش رسانه‌ها را بايد در چارچوب عصر جهاني شدن و وضعيت مدرن جامعه ايران و شكل‌گيري يك جامعه قوي شهري در ايران تحليل كرد. * كارشناس مسائل روسيه و قفقاز جهانگير كرمي*
برگرفته از مقاله آقای کرمی در روزنامه اعتماد ملی

Categories:

0 Responses

Subscribe to My Blog

Subscribe Here