Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

اگر بگوييم اتفاقات پيش آمده، حاصل تفکرات گروهي است که در راس آن خاتمي، موسوي و کروبي قرار دارند و پشتوانه آن هاشمي است و همه اين اتفاقات از قبل برنامه ريزي شده است، معلوم مي شود نه اصلاح طلبان را شناخته ايم و نه به مختصات سياسي و اجتماعي ايران واقفيم. به عنوان مثال بنده راهپيمايي عظيم 25 خرداد را حاصل تفکر و برنامه ريزي موسوي و کروبي نمي دانم چرا که تا جايي که به ياد دارم، وقتي با عليرضا بهشتي و ديگر دوستان صحبت مي کرديم تا دقيقه 90 مشخص نبود ميرحسين موسوي و مهدي کروبي در راهپيمايي شرکت خواهند کرد يا نه. با توجه به اينکه وزارت کشور مجوز برگزاري راهپيمايي را نداده بود، همه دوستان براي شرکت در راهپيمايي مردد بودند.اما نبايد فراموش کرد که همه مردم ما همچون صادق زيباکلام نبودند که مردد باشند. مردم به راه افتاده بودند. مردم کاري نداشتند که بدانند موسوي و کروبي شرکت خواهند کرد يا نه. در آن لحظه ديگر کروبي و موسوي مطرح نبود. «تو، که باشي که کني يا نکني؟» مردم با اطمينان در خيابان ها حاضر شده بودند. آنها از ساعت ها قبل در آنجا حضور داشتند،يعني تنها چيزي که براي آنها مطرح نبود، اين نکته بود که آيا موسوي و کروبي و ديگران شرکت مي کنند يا نه، مردم منتظر فرمان و دستور کسي نبودند. مردم به حمايت کسي نياز نداشتند. اين همان چيزي است که اعتراف گيرندگان نمي توانند درک کنند و به همين دليل بنده اطمينان دارم اين دادگاه ها و اعترافات، راه به جايي نخواهد برد. اينکه آنها اصرار دارند امثال تاج زاده، رمضان زاده، امين زاده و... را مسوول و باني اتفاقات اخير بدانند، نشان دهنده آشنا نبودن مسوولان و مقامات امنيتي و قضايي با جامعه ايران است.بنده مي خواهم يک گام به جلو بردارم و حتي بگويم، موسوي و کروبي بهانه يي بودند تا مردم از طريق آنها اعتراضات و انتقادات خود را بيان کنند. بنده حتي درباره حماسه دوم خرداد هم معتقدم اين حماسه حاصل کار سازماندهي شده خاتمي و حجاريان و حلقه کيان و تاج زاده و... نبود. اين سخن به مذاق بسياري خوش نخواهد آمد اما بنده معتقدم اين حماسه بيش از آنکه يک «آري» به خاتمي و اصلاح طلبان باشد، يک «نه» بزرگ به جناح مقابل و کانديداي آن بود.اين داستان اين بار نيز اتفاق افتاد. البته بنده شخصاً احترام فراواني براي آقايان موسوي و کروبي قائلم و هر بار که آنها اعلام مي کنند نتيجه انتخابات را قبول ندارند، احترام بنده نسبت به آنها بيشتر مي شود.اما اعتقاد دارم اگر فرضاً موسوي، کروبي، هاشمي و... کوتاه مي آمدند و نتيجه انتخابات را قبول مي کردند، مردم با اطمينان آنها را کنار مي زدند و به اعتراضات خود ادامه مي دادند، تا بالاخره يک رهبري قاطع در اين ميان ظهور مي کرد و پرچمدار جنبش مردمي مي شد. خوشبختانه اين اتفاق نيفتاد و وجهه تمام اين بزرگان بعد از انتخابات و پس از موضع گيري هايشان، محبوب تر و پر ابهت تر شد.مساله اصلي و اساسي امواج نارضايتي است که به صورت فراگير در جامعه به جريان افتاده است و اگر چهره هاي شاخص اصلاح طلب هم از موضع خود کوتاه مي آمدند، اتفاق خاصي نمي افتاد و مردم به مسير خود ادامه مي دادند و اين سرخوردگي ها و نارضايتي ها پابرجا بود.به هر حال اگر اين گفته را بپذيريم که احمدي نژاد 24 ميليون راي و کروبي 300 هزار راي کسب کرده، همان حکومت به ما مي گويد که موسوي 13 ميليون راي جمع آوري کرده است. حاکميت بايد پاسخ گويد که اين 13 ميليون چه کساني هستند. علاوه بر اقشار مختلف جامعه، اغلب استادان دانشگاه، دانشجويان، پزشکان، مهندسان، نويسندگان و هنرمندان نيز شامل اين 13 ميليون مي شوند. اينکه بخش اعظم نخبگان مهندس موسوي را به عنوان رئيس جمهور خود انتخاب کرده اند، غيرقابل انکار است. پس بايد به اين نکته توجه کرد که نخبگان اين جامعه از وضع موجود ناراضي اند و درد و سخني دارند. اينکه مسوولان نخواهند اين دردها را ببينند و آن را حاصل دسيسه هاي امريکا و اسرائيل بدانند، به اعتقاد بنده طفره رفتن از پاسخگويي به ابهامات جامعه است. مسوولان بايد بدانند که منشاء واقعي مشکلات چيست؟آنچه من در نگاه جناح مقابل نمي بينم يافتن پاسخ واقعي مسائل است. متاسفانه آنها تنها به پاک کردن صورت مساله مي پردازند و همواره به دنبال پيدا کردن يک سرنخ و جاسوس و توطئه چيني هستند اما هيچ ترديدي نيست که بالاخره روزي آنها متوجه خواهند شد مشکلات عميق تر از اعتراف گيري ها و يافتن جاسوس و سرنخ و مسائلي از اين قبيل است. آنچه اين روزها در صدر اخبار سياسي کشور قرار گرفته بحث دادگاه چهره هاي شاخص اصلاحات است که به اتهام هاي واهي و با اعترافات دروغين و اجباري از تلويزيون پخش مي شود. تشخيص قانوني يا غيرقانوني بودن چنين دادگاه هايي را برعهده حقوقدانان مي گذاريم اما گذشته از آن بحث اخلاقي بودن چنين اقدامي است. بايد بررسي کرد که از ديدگاه اخلاقي قرار دادن افراد در شرايط نامناسب روحي و جسمي و اعمال فشار بر آنها براي بيان اعترافات دلخواه آنها تا چه حد اخلاقي و انساني است. بنده وقتي به تدريس مباحث انقلاب اسلامي در دانشگاه ها مي پردازم دانشجويان از من مي پرسند چرا به خاطرات ارتشبد فردوست استناد نمي کنم. بنده در پاسخ مي گويم خاطرات او داراي معضل اخلاقي است و در شرايطي به شاه و سياست هاي او انتقاد مي کند که بيش از 50 سال رفيق گرمابه و گلستان او بوده است. بايد از فردوست پرسيد او در تمام اين 50 سال به فاسد و زنباره بودن شاه اذعان داشته و در کنار او زيسته و خدمت کرده يا در اين سال ها و بعد از رفتن به اوين متوجه آن شده است؟آيا او قبل از رفتن به زندان اوين به خصوصيات شاه آگاهي نداشته و بعد از رفتن به زندان متوجه آن شده است؟بنابراين در خاطرات فردوست هر طور که نگاه کنيم به بن بست مي رسيم. اکنون نيز نقل اين اعترافات است. بزرگ ترين ايراد اين اعترافات، بحث اخلاقي آن است چرا که انسان ها آستانه تحمل مختلفي دارند. در دوران قبل از انقلاب نيز چنين مسائلي به وفور مشاهده مي شد. گاه افراد رده بالاي گروه هاي مبارز به زندان افتاده و با کوچک ترين فشاري اعتراف مي کردند.به اعتقاد بنده حکومتي که از ضعف هاي افراد سوءاستفاده کند و پاسخ به ابهامات مردم را بر چنين اعترافاتي استوار کند با دست خود آتش اعتراضات را گسترش مي دهد. بالاخره خيل عظيم معترضان، مشکلات و دردها و سخناني دارند و وقتي مي بينند فردي همچون محمدعلي ابطحي در دادگاه و در چنان وضع جسمي و روحي به نکرده هاي خود اعتراف مي کند و از دسيسه چيني براي کودتا مي گويد، تنها بغض و کينه شان افزايش يافته و احساس مي کنند به آنها توهين شده است. با چنين اعترافاتي مردم و معترضان ناآگاه، مزدور، بيگانه پرست، خائن و بي شعور خوانده مي شوند که پول امير کويت و پادشاه عربستان و باراک اوباما آنها را به خيابان کشانده است.چنين اقداماتي حتي قشر نخبه را نيز خشمگين مي کند که آنها را ناآگاه و دستمايه دشمنان خوانده اند. حال بايد ديد دولت فعلي با خار بدنامي چنين اقداماتي در چشم و استخوان اعتراضات در گلو چگونه سکاندار کشتي متلاطم کشور خواهد بود؟

Categories:

0 Responses

Subscribe to My Blog

Subscribe Here