Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

{{این یادداشت نوشته ها وگفته های یکی از دوستن نزدیکم می باشد.من با روشی که در نوشته توضیح داده شده از درستی آن اطلاع پیدا کردم و سپس اقدام به انتشار آن نمودم شما هم می توانید امتحان کنید.))

من که نمی دونم لااقل شما بگید که عاقبت و آخر ما و کشور عزیزمان ایران به کدام طرف می رود؟؟؟؟دیپلم رو که با پول می خرند،سوالات کنکور رو با پول می خرند،وقتی پارتی داشته باشی بیکار نیستی؟؟...
می دونید الان اعصاب ندارم،وقتی فکرش رو می کنم که این همه زحمت کشیدم و تازه ،دارم فوق لیسانس می خونم از خودم بدم می یاد.آخه خدایی ما چی کار کنیم؟؟
بعد از چند مدت کار در آموزشگاههای مختلف، با حقوق بسیار پائین توانستم که با هزاران زحمت و آشنا بازی بتونم ،مجوز تاسیس آموزشگاه فنی و حرفه ایی رو دریافت کنم.
الان چند مدت هست که دارم کار می کنم.همانطور که می دانید،در آموزشگاههای فنی و حرفه ایی دروس طبق استاندارد سازمان فنی وحرفه ایی تدریس می شود و در آخر امتحان همگانی برگذار می گردد.این امتحان در خود سازمان فنی وحرفه ایی برگذار می گردد.
از اول هم می دونستم که میلیونر نخواهم شد،(چون واقعا درس دادن رو دوست دارم)ولی لااقل با توجه به سابقه تدریس و تالیف خودم حداقل با توجه به وضع موجود می توانم حقوق خودم رو در بیارم....
خوب پس مشکل کجاست؟؟؟؟این سوال به ذهنم اومد و رفتم دنبال اون.خوب متوجه شدم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز تاسیس ،بنیاد های علمی و فرهنگی را داده است،که با آموزشگاههای فنی و حرفه ایی فرق دارن.چطور؟؟این آموزشگاهها خودشان برگذار کننده امتحان هستند.الان در تبریز و در تهران این آموزشگاهها،با دریافت 120000 تومان(صد و بیست هزار تومان) در عرض 2 ماه به طرف مدرک مبنی بر قبولی در 30 واحد درسی مهارت را می دهند.
افرادی که ترک تحصیل کرده اند اگر بخواهند ، دیپلم کارو دانش را بگیرند باید درسهای عمومی خود را درآموزشگاههای بزرگسالان ویا در آموزشگاههای از راه دور بخوانند و نمره قبولی را دریافت کنند.
خوب حالا مسئله رسید به دورس فنی و مهارت ها،این درسها را باید درآموزشگاههای سازمان فنی و حرفه ایی و یا آموزشگاههای دیگر امتحان بدهند و نمره قبولی را دریافت کنند.
خوب مشکل در آموزشگاههایی است که مجوز آنها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.این آموزشگاهها،خودشان برگذار کننده امتحان ها می باشند.و فقط شاید بازرسی از سازمان در محل حضور داشته باشند(البته زیر میزی ...)
الان در تبریز می شود با پرداخت 1200000 تومان (یک میلیون دویست هزار تومان می توان )می توان دیپلم گرافیک کامپیوتری،با پرداخت 1500000 تومان(یک میلیون پانصد هزار تومان) دیپلم چند رسانه ایی...... رو دریافت کرد.البته تهران هم همینطور هم است.
این فارغ التحصیلان چگونه رفتاری خواهند کرد؟؟.....آیا فقط فروش سوالات در کنکور تخصص پزشکی وجود دارد؟؟
خداییش یکی از این مسئولین از خود نمی پرسند که آینده این کشور چه خواد شد؟
چطور بدانیم که این حرفها درست است؟؟کافی است به چند آموزشگاه زنگ بزنیم از آنها سوال کنیم که در عرض چند مدت می توان مهارتهای فنی و حرفه ایی کارو دانش را دریافت کرد؟؟آنهایی که کمتر از 2 ماه را گفتند از همان آموزشگاههای ارشاد اسلامی هستند.30 واحد درسی درکمتر از 2 ماه.واقعا اعجاب آورر است.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

چکیده:
اکثرافراد دوست دارند‌، مواقعی ‌را که مطالعه می‌کنند جای مناسب و راحتی داشته باشند. البته برخی افراد اینگونه نیستند ودر مترو، اتوبوس و تاکسی و حتی حاشیه خیابان نیز به‌راحتی روی مطلب یا موضوع مورد نظرشان تمرکز می‌کنند.اما به‌راستی چرا برخی می‌توانند تمرکز حواس داشته باشند و برخی دیگر از آن بی‌بهره‌اند؟
دلیل آن هر‌چه باشد‌ راه‌هایی برای تقویت تمرکزدر افراد وجود دارد، که در این مقاله به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
تقویت تمرکز به تمرین نیاز دارد. ممکن است درهنگام شروع تمرینات ابتدا پیشرفت کمی را حس کنیم، ولی 4 تا 6 هفته که از پرورش یادگیری مهارت‌ها‌ گذشت، شاهد پیشرفت‌های قابل توجهی خواهید شد.
برای شروع تمرینات باید موارد زیررا تمرین کنیم:

1- حواست را جمع کن:

این شیوه ممکن است ظاهراً ساده به‌نظر آید ولی درعین حال بسیار موثراست. وقتی که حواستان پرت می‌شود و ذهنتان سرگردان است مرتب به خودتان هشدار دهید که "حواست را جمع کن". این روش کم کم باعث می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.

2- روش عنکبوتی:
اگر شما تار عنکبوتی را تحریک کنید، تار تکان می‌خورد وعنکبوت نسبت به جنبش تار از خود واکنش نشان داده و می‌خواهد علت حرکت را بیابد. ولی وقتی این عمل چندین بار تکرار شود خواهید دید که عنکبوت دیگر نسبت به حرکت تار هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد و متوجه می‌شود که حشره‌ای به دام نیفتاده است. این روش را یاد گرفته و ذهن خود را پرورش دهید و در برابر حواس‌پرتی تسلیم نشوید. شما باید تمرکزتان را بر روی هدفی که در ذهن دارید، حفظ کنید.

۳- فرصتی برای افکار مزاحم:

در طول روز، زمان ویژه‌ای را به فکر کردن درباره‌ مسایلی که به ذهن شما خطور می‌کند و تمرکزتان را را بهم می‌‌زند اختصاص دهید. به‌طور مثال ساعت4:30 تا 5 بعدازظهر زمانی است که شما می‌توانید به این افکار بپردازید. هنگامی که این افکار در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد بیاورید که زمان ویژه‌ای را برای آن‌ها در نظر گرفته‌اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شود. کسانی که از این روش استفاده کرده‌اند، توانسته‌اند 35٪ از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند و این تغییر بزرگی است.

4- چوب خط زدن برای افکار مزاحم:

کارت‌های کوچکی درست کنید و آنها را به سه قسمت مساوی تقسیم کنید، یک قسمت را به صبح و یک قسمت را به بعدازظهر و قسمت دیگر را به شب اختصاص دهید. هر‌بار ‌که حواستان پرت شد، یک خط در قسمت مخصوص بکشید و برای هر روز یک کارت برای خود تهیه کنید. به مرور متوجه خواهید شد که تعداد خط‌ها روز به روز کاهش می‌یابد واین واقعاً جالب است.

5- زمان استراحت:
وقتی که ما مدت طولانی می‌نشینیم، خون بدن ما به دلیل نیروی جاذبه، به‌طرف پایین‌ترین نقطه بدن یعنی پاها کشیده می‌شود. ماهیچه‌های ما همانند یک پمپ عمل می‌کنند.هنگامی که پس از نشستن راه می‌رویم، خون به طور یکنواخت به سراسر بدن می‌رسد. درنتیجه اکسیژن بیشتری به مغز می‌رسد و احساس شادابی و سرحالی می‌کنیم.

6- عوض کردن موضوع :
بسیاری از دانش‌آموزان به‌وسیله تغییر موضوع مطالعه به تمرکزشان کمک می‌کنند. شما هم می‌توانید هر 2ساعت را به مطالعه یک درس اختصاص دهید و پس از آن موضوع را عوض کنید.

7- جایزه و پاداش:

هنگامی که کاری را به طور کامل انجام دادید، به خودتان پاداش دهید. کار شما ممکن است خیلی کوچک یا بزرگ باشد. شما هم می‌توانید متناسب با کارتان برای خود جایزه یا پاداش در نظر بگیرید. این جایزه می‌تواند خواندن یک مطلب جالب و دیدن یک فیلم ویا هرچه شما دوست دارید باشد.

8-از انرژی درونی‌تان بهترین استفاده را ببرید :
چه مواقعی انرژی شما بالاترین حد‌ است؟ در چه ساعاتی احساس می‌کنید سطح انرژی شما پایین است؟ سخت‌ترین‌ درس‌هایتان را در ساعاتی که انرژی درونی‌تان بالاست مطالعه کنید. مثلاً اگر احساس می‌کنید در ساعات اولیه‌ی شب بیشترین هوشیاری رادارید، مشکل‌ترین درس‌هایتان را دراین ساعات مطالعه کرده و درس‌های آسان‌تر را به ساعات بعدی موکول کنید.
اکثر افراد درس‌های مشکل‌شان را به آخرین ساعات که معمولاً در آن خسته هستند موکول می‌کنند وهمین امر باعث مشکل‌تر شدن ایجاد تمرکز می‌شود. اگر شما هم این عادت را دارید آنرا کلاً برعکس کنید، درس‌های مشکل در ساعات اوج انرژی ودرس‌های آسان‌تر و آن‌هایی که به آن علاقه دارید را به دیگر ساعات موکول کنید. انجام همین کار به تنهایی می‌تواند کمک بسیار موثری برای بهبود تمرکز شما باشد.

9ـ تجسم تمرکزآور:
به عنوان یک تمرین، قبل از اینکه مطالعه‌تان را شروع کنید به مواقعی که تمرکز کردن برای شما دشوار نیست، فکر کنید. مهم نیست که چه موقعیتی را تجسم می‌کنید، فقط سعی کنید خود را درآن موقعیت ببینید. احساس کنید با قرار دادن خود در آن موقعیت قبل از هر مطالعه، آن تجربه را دوباره به‌ دست می‌آورید وسپس بهتر می‌توانید مطالعه‌ی خود را آغاز کنید.

10ـ ایستادن:
اگر حواستان پرت شده است، بایستید و رویتان را از کتاب‌هایتان برگردانید‌؛ در حالی که به کتاب‌ خیره مانده و در موارد قوی‌تر شدن ضعف‌تان با خود نجوا می‌کنید. پشت میزتان ننشینید، اگر این کار را انجام دهید بعد از مدتی مطالعه با رویا پردازی و احساس گناه مرتبط خواهید شد و اگر مجبور به تخیل هستید که همه‌ی ما گاهی انجام می‌دهیم، بلند شده و در اتاق قدم بزنید اتاق را ترک نکنید فقط بایستید و در حالی که به تکلالیف درسی‌تان نگاه نمی‌کنید به تخیل بپردازید، فکر شما را بر روی کارتان متمرکز می‌سازد. در این مورد سعی کنید، بزودی متوجه می‌شوید گفتن این جمله به خود که "من باید بایستم" به شما در متمرکز کردن حواستان کمک می‌کند.

11-اهداف کوتاه مدت و زماندار:
اهداف کوتاه مدت و منظمی را برای خود در‌نظر بگیرید.این زمان را به زیر مجموعه‌هایی تقسیم کنید، وقتی‌که اولین صفحه را تمام کردید، زمان خاصی را برای این کار اختصاص دهید. اگر ریاضی می‌خوانید، زمانی را برای حل هر مسئله در نظر بگیرید. به عبارت دیگر تکالیف‌تان را به واحد‌های کوچکی تقسیم کنید. برای همه اهداف معین شده زمانی را تعیین کنید. این شیوه توانایی شما را برای مطالعه کردن، افزایش می‌دهد بدون اینکه تمرکزتان را از دست بدهید.

استراحت در سایه مزد کسانی است که در آفتاب زحمت کشیده‌اند.
پروازتان بلند و مدام. روزبه خاکسار از سایت گزینه

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان، دختر جوانی که چشمان بازش در گاه مرگ، چشمان جهان را به اتفاقات ایران گشود، در گفت و گو با روزاز "باز" بودن چشمانی گفته که دیوانه اش کرده است: چشمان باز فرزند.

در حالیکه به نوشته "تایم" لحظه جان باختن ندا آقا سلطان در جریان سرکوب اعتراضات مردم ایران به کودتای انتخاباتی، شاید "پربینندهترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت باشد"، هاجر رستمی مطلق در گفتگو با "روز" و برای اولین بار از لحظاتی سخن گفته است که فیلم جان باختن دختر جوانش را به نظاره نشست.

با مادر ندا آقا سلطان در حالی به گفتگو نشسته ام که از 30 خرداد تاکنون بارها ناچار شده است یک تنه در مقابل کسانی بایستد که به انواع دروغ ها متوسل شدند تا حکومت را از کشته شدن ندا، مبرا کنند اما هنوز کسی پای صحبت ها و درددل های این زن داغدار اما صبور و سربلند ننشسته است. زنی که لحظه جان باختن دخترکش را همچون جهانیان به تماشا نشست و عزیز از دست رفته اش سمبل مبارزه آزادیخواهی یک ملت شد.

مصاحبه "روز" با هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان را در ذیل بخوانید.



خانم رستمی، فیلم جان باختن ندا را چگونه دیدید. ممکن است بگویید از این فیلم و....

با آقای پناهی بارها حرف زده بودم که ندا لحظات آخر چه گفت و چه اتفاقی افتاد اما جرات نمیکردم فیلم را ببینم. آقای پناهی می گفت "از تظاهرات خارج شده بودیم و به سمت ماشین می رفتیم که سوار شده و به منزل برگردیم که یکهو صدای تیر آمد. ندا باورش نشد که گلوله به او خورده؛ خم شد؛ نگاه کرد و فهمید چه اتفاقی افتاده و افتاد. فقط گفت : آقای پناهی من سوختم". اینها را بارها از آقای پناهی می پرسیدم و او می گفت اما تا 8 ماه فیلم را ندیده بودم. جرات نگاه کردنش را نداشتم. تا اینکه یک روز که تنها بودم جرات کردم و نگاه کردم. حالم خیلی بد شد؛ قابل توصیف نیست. آن چشم های باز ندا مرا دیوانه کرد. وقتی کسی می میرد چشم هایش بسته می شود اما چشم های ندای من باز ماند و من مطمئن ام که تا به هدف و خواسته اش نرسد بسته نمی شود. همان یکبار فیلم را کامل دیدم؛ دیگر نتوانسته ام کامل ببینم بااینکه در ماهواره ها و اینترنت و همه جا است اما سعی می کنم نبینم. مدام چشم های باز ندا و خونی که بالا آورد و جان دادن و آخرین حرفش "سوختم" با من است. همه جا و همیشه و به شدت مرا آزار می دهد. از درون ویرانم می کند. چشم های ندا خیلی اذیتم می کند. این چشم ها دنبال چرای زندگی خودش و چرای کشته شدنش می گشت و ...



گفتید که چشم های ندا تا به هدف و خواسته اش نرسد بسته نمی شود. هدف و خواسته ندا چه بود؟

ندا دنبال آزادی بود. او به عنوان یک زن، دنبال آزادی های اجتماعی و زندگی انسانی بود. همیشه می گفت: "زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند برابر هستند اما چرا در ایران حقوق زن و مرد یکی نیست. چه فرقی بین زن و مرد است؟ چرا چون زن هستم باید حجاب اجباری داشته باشم و در قانون حق من ضایع شود". ندا دانشجوی دانشکده الهیات و معارف واحد تهران شمال بود. در این دانشگاه، چادر اجباری بود و ندا نمی توانست بپذیرد و مدام می گفت در محیطی که همه زن هستند چرا باید چادر سر کنم. او سه ترم بیشتر نخواند و انصراف داد. می گفت چرا وقتی بیرون می روم باید نگران باشم که به نوع پوشش من گیر ندهند و چرا مهمانی که می روم باید استرس داشته باشم که یکباره نریزند و نگیرند و....

برای ندا در اصل برابری زن و مرد، دغدغه بود. او آزادی می خواست. بعد از انتخابات هم به هموطنانش پیوست که دنبال رای و حق خود بودند. او نیز دنبال حق خود بود و اعتراض داشت، با اینکه نتوانسته بود رای بدهد.



ندا چرا رای نداد؟ آیا آنطور که گفته شده جزو تحریمی ها بود؟

نه. ندا دنبال آزادی و تغییر بود. من شمال بودم که رای دادم و روز بعد از انتخابات برگشتم. ندا آن روز عصبانی بود. زنگ زد و گفت چند حوزه برای رای دادن رفته اما نتوانسته رای بدهد. بعد توضیح داد که در این حوزه ها نماینده آقای موسوی حضور نداشت. وقتی ندا پی گیر می شود و می گوید که میخواهم نماینده آقای موسوی را ببینم می گویند که نماینده احمدی نژاد اینجا است و بیا رای بده و او عصبانی می شود که چطور ممکن است در حوزه ای نماینده سایر کاندیداها نباشند و فقط احمدی نژاد باشد. برای همین رای نداده بود.



به غیر از 30 خرداد، به همراه ندا در تجمعات حضور داشتید؟ هرگز تصور چنین اتفاقی را می کردید؟

جو قبل از انتخابات، جو بسیار قشنگی بود. هر گز به عمرم چنین شور و حالی ندیده بودم. با اینکه در راهپیمایی های انقلاب 57 هم همیشه من و خانواده ام حضور داشتیم اما هرگز چنین چیزی ندیده بودیم و به هیچ عنوان تصور چنین اتفاقاتی را نمی کردیم. در راهپیمایی های 57 خانواده من در شمال و ما هم در شهر ری همیشه در صف اول بودیم، اما دریغ از یک خراش کوچک. هیچ جای دنیا هم یک زن را مستقیم با تیر نمی زنند. از هلال احمر یک گروهی آمده بودند برای همدردی که من به خانه راهشان ندادم و گفتم که در هیچ جای دنیا چنین کاری نمی کنند حداقل به زانو می زنند؛ قلب و سینه را نشانه نمی گیرند.



شما شکایت کرده اید و خواهان معرفی و محاکمه قاتل ندا شده اید. این شکایت در چه مرحله ای است؟

شکایت کردم؛ می خواهم قاتل ندا را معرفی کنند تا توی چشم هایش نگاه کنم و بپرسم چرا زدی؟ چه جوری زدی؟ چه حسی داری و چی نصیبت شد؟اما شکایتم به هیچ نتیجه ای نرسیده و هیچ جوابی نمی دهند. من هم شهروند این مملکت هستم. حق قانونی من است که بدانم چه کسی ندا را کشته و چه کسی دستور داده. فقط یک پرونده تشکیل شده که گواهی پزشکی قانونی هم درون آن است که علت فوت را اصابت گلوله ذکر کرده اند، اما هیچ رسیدگی نشده است.



گویا به شما هم گفته بودند که دیه بگیرید و رضایت بدهید درست است؟

جرات نکردند مستقیم چنین حرفی به من بزنند.من قبلا اعلام کرده بودم که نه دیه می خواهم و نه قاتل را قصاص می کنم. فقط به من بگویید کی زد و کی دستور داد. می خواهم چشم در چشمان آنها نگاه کنم و بپرسم چرا؟ یک بار آقای شهریاری، قاضی دادسرای جنایی به من گفت که برخی خانواده ها دیه گرفته اند. گفتم من دیه نمی خواهم. گفت دیه از بیت المال است و من هم گفتم که من حرام می دانم و اجازه نمی دهم یک ریال از این دیه به خانه ام بیاید.اما یک مساله را باید توضیح بدهم. سعی می کنند وانمود کنند ما دیه گرفته ایم یا سایر خانواده ها دیه گرفته اند. در حالیکه این دروغ است. غیر از یک خانواده، نه ما و نه سایر خانواده ها دیه نگرفته ایم و حاضر به چنین کاری هم نیستیم. من تا زنده هستم شکایتم را پی گیری خواهم کرد. هرگز عقب نشینی نمی کنم و هر کجا که لازم باشد می روم. اگر در ایران به نتیجه نرسم میروم سازمان ملل باید بیایند جواب بدهند. یک روز گفتند صهیونیست ها بودند یک روز گفتند منافقان بودند یک روز رفتند جلوی سفارت انگلیس و آرش حجازی را قاتل اعلام کردند. هر روز یک حرفی می زنند و حرف های قبلی خود را نقض می کنند. اما باید بیاورند و به من نشان دهند و بگویند قاتل ندا این است، دستور دهنده این است و.... یک روز باید به من بگویند قاتل ندا کی بود. قبری که برای ندا گرفتیم دو طبقه است. گاهی می گویم من باید الان آنجا در آن قبر در کنار بچه ام باشم اما من هستم و می مانم تا قاتل بچه ام را پیدا کنم. آخر مگر بچه های ما چی می خواستند؟ جز حق قانونی خود چه می خواستند. من وقتی به ندا می گفتم نرو؛ می گفت مگر خودت 57 نمی رفتی توی خیابان؟ حالا نوبت ماست برای آزادی این مملکت برویم و برای حقوق خودمان. خب آیا جواب این گلوله است؟ بگویند با لباس های بچه من چه کردند؟



لباس های ندا را به شما بازنگرداندند؟

اوایل شوکه بودیم اما دو هفته بعد از این قضیه رفتم بیمارستان شریعتی، دنبال لباس های ندا. گفتند اینجا نیست. گفتم مگر چنین چیزی امکان دارد؟ حداقل کتانی خونین و شلوارش را بدهید که در نهایت گفتند لباس های ندا منهدم شده و گویا سوزانده اند... من به شدت منقلب شدم؛ یاد روز اول بیمارستان افتادم و پسر جوانی که شال خونی ندا را با خود برد. من خواهش می کنم از او، هر کسی که هست شال ندای مرا به من بدهد. این شال بوی ندا را می دهد. غیر از فیلم ها و عکس های شهادت ندا، تنها یادگاری بچه ام است. این شال را به من بدهید تا با بوی بچه ام جان تازه ای بگیرم.



می خواهم برگردم به عقب و به روز 30 خرداد. خانم رستمی آن روز چه اتفاقی افتاد؟

من روز 25 خرداد با ندا و آقای پناهی رفتم تظاهرات و در یکی از کوچه های گاندی، لباس شخصی ها با موتور، دنبال ما افتادند. با ماشین برگشتیم اما ندا خیلی به هم ریخته بود و چون 25 خرداد چند نفر را شهید کرده بودند خیلی روی ندا تاثیر گذاشته بود. 180 درجه تغییر کرده بود. جمعه شب یعنی شب قبل از شهادت، یکباره از خواب پرید و گفت خواب خیلی بدی دیدم. گفت: "خواب دیدم تا صبح در میدان جنگ هستم و دارم می جنگم". روز شنبه ساعت که نزدیک 3 شد لباس پوشید که برود خواهش کردم که نرو و گفتم که حکم تیر داده اند اما گفت: "من با جوان های دیگر چه فرقی دارم آنها هم همه پدر و مادر دارند". گفتم که من به دلیل جراحی که قبل تر کرده ام نمی توانم بدوم تو هم نرو. اما جواب داد: "اگر برای تو اتفاقی بیفتد من نمی توانم تحمل کنم اما شاید تو تحمل مرگ مرا داشته باشی". ازمحمد و هدی (برادر و خواهر ندا) و دوستان ندا خواستم منصرفش کنند. اما هر چه گفتیم امروز خیلی اوضاع خطرناک است قبول نکرد و رفت در حالیکه نمی دانست چنین اتفاقی می افتد؛ هر گز تصور هم نمی کردیم. با توجه به خوابی که دیده بود نگران بودم. زنگ زدم به موبایلش و گفت که به حدی نیرو آورده اند که آدم وحشت می کند. پرسیدم چکار می کنند؟ پاسخ داد:" فکر کردی ناز و نوازش می کنند؟" دوباره زنگ زدم گفت: "گاز اشک آور زده اند و در آزمایشگاهی هستیم. سیگار روشن کرده ایم اما چشم هایمان به شدت می سوزد".



چگونه از کشته شدن ندا مطلع شدید؟

بار آخری که با او صحبت کردم از موبایل آقای پناهی زنگ زده بود. گفت که دارند به سمت ماشین می روند تا برگردند به منزل اما دقیقه یک ربع بعد آقای پناهی زنگ زد و گفت که پای ندا تیر خورده و بیایید بیمارستان شریعتی و من هم به هدی زنگ زدم و راه افتادم. یکی از همسایه ها هم با من آمد. توی راه بیمارستان، بیرون را نگاه می کردم. انگار میدان جنگ بود. رسیدیم بیمارستان. دیدم محمد عین مجسمه شده و هدی گریه می کند. تعداد زخمی ها و شهدا زیاد بود.فقط یادم است که پسر جوانی، شال خونی ندا را در دست داشت. نفهمیدم کی رفت و شال را با خود برد. دنبال ندا بودم. آقای پناهی از بالا تا پایین لباسش، خونی بود. گفت که کتف ندا گلوله خورده. گفتم : من بچه نیستم که؛بگویید چه بلایی سر ندای من آمده. که آقای پناهی زد زیر گریه. من دیوانه شده بودم. داد می زدم و فحش می دادم به خدا فحش می دادم. می گفتم خدایا به تو فحش بدهم نه به مسئولین، چون تو کاری به بنده ات نداری. دویدم سمت اورژانس و آقای علیزاده، از حراست بیمارستان آمد و گفت شما مادر هستی هر چه می خواهی بگو. گفتم می خواهم ندا را ببینم. گفت در حال جراحی هستند تا گلوله را در بیاورند. فکر می کردم ندا زخمی شده. اصلا تصور کشته شدنش را نمی کردم. دیدم که شوهر هدی زنگ زد و برادران او هم آمدند. به ذهنم خطور نمی کرد که اینها برای چی می آیند اما رنگ رضا (شوهر هدی) عین مرده ها شده بود.در حیاط بیمارستان هم گاز اشک آور زده بودند و ما در سالن بودیم که دقایقی او را بردند و بعد که آمد به هدی گفت مادرت را ببر خانه و وقتی پرسیدم آرام گفت متاسفم. نفهمیدم چی شد عین دیوانه ها فقط جیغ می زدم و می گفتم: "ندای منو کشتن" و....



پیکر ندا را یک روز پس از کشته شدنش به خاک سپردید. مشکلی بابت تحویل پیکر ندا و تشییع او پیش نیامد؟

حراست بیمارستان خیلی همکاری کرد. گویا دیده بودند که فیلم شهادت ندا روی اینترنت رفته. ساعت سه صبح از حراست بیمارستان شریعتی به شوهر هدی زنگ زدند و گفتند که جسد را به پزشکی قانونی کهریزک برده اند. بعد شنیدیم که برای تحویل پیکر ندا پول گلوله می خواهند. پدر ندا و شوهر هدی با دوستان و پسر عموی ندا رفتند و با خود پول هم بردند. ساعت یک و نیم ظهر بود که زنگ زدند و گفتند مشکلی نیست و پول نگرفته اند و جسد را داده اند. تشییع کردیم و به خاک سپردیم و رفتیم منزل هدی و در آنجا مراسم گرفتیم.



وقتی پیکر ندا را تحویل گرفتید در چه وضعیتی بود آیا او را کالبد شکافی کرده بودند؟

بالای سینه سمت راست گلوله خورده بود و به اندازه چند سانت جای بخیه بود اما قسمت پشت او سالم بود یعنی گلوله خروجی نداشت و در جراحی آن را درآورده بودند. تا جایی که ما دیدیم کالبد شکافی نشده بود.



برای برگزاری مراسم ختم و هفت و چهلم ندا مشلات زیادی ایجاد شد.ممکن است در این زمینه توضیح دهید؟

روزی که ندا را خاک کردیم چند ماشین گارد ویژه همراه با تعدادی موتور سوار در کوچه ما دور می زدند و مدام عکس و فیلم می گرفتند. در اصل ما هیچ مراسمی نگرفتیم و فقط در خانه بودیم. در اصل مستقیم به ما چیزی نگفته بودند اما مساجد را از برگزاری مراسم برای شهدا ممنوع کرده بودند و ما به دو مسجد مراجعه کردیم که گفتند وزارت اطلاعات دستور داده و نمی توانیم. مثلا برای مراسم روز سوم به مسجد نیلوفر رفتیم که استعلام کردند و گفتند به شما مسجد نمی دهیم. بعد به مسجد امام جعفر صادق در حوالی شریعتی رفتیم که مسجد قبول کرد اما ساعت 12 دیدیم که اعلامیه ندا رفته روی اینترنت.می دانستیم که جمعیت زیادی خواهد آمد و من به خاطر حفظ جان مردم کنسل کردم. برای مراسم هفت هم در خانه بودیم و فقط سر خاک رفتیم.



مراسم چهلم ندا، یادم است که به تنهایی در پارکی نشستید و شمع روشن کردید در حالیکه میر حسین موسوی و مردم زیادی بر مزار ندا رفته بودند و شما نیز از قبل اعلام کرده بودید مراسم چهلم را بر مزار ندا برگزار خواهید کرد.

برای چهلم، از پلیس امنیت آمدند و گفتند مراسم نگیرید. من گفتم من چه به بهشت زهرا بروم و چه نروم، مردم خواهند رفت و مردم منتظر من نمی مانند. گفتند شما نروید. من هم گفتم باشد فقط به خاطر مردم نمی روم. بعد شنیدم که در بهشت زهرا در گیری شده است. نمی توانستم تحمل کنم منزل ما در تهران پارس است و من رفتم پارکی در پاسداران که نزدیک منزل هدی بود شمع روشن کردم و شروع کردم به گریه و روز بعد سرخاک ندا رفتم.



و بعد هم رفتید جایی که ندا کشته شده بود.

بله رفتم و آنجا هم شمع روشن کردم. مردم هم آمدند اما از پلیس امنیت آمدند و مانع شدند. اجازه ندادند بنشینیم و همه را متفرق کردند و از ما هم خواستند که محل را ترک کنیم. اما من هر چند وقت یکبار می روم دولا می شوم و جایی که ندا افتاد را می بوسم. شمع روشن می کنم و گل می گذارم. موقع شهادت ندا، فردی دست خود را به خون ندا زده و به دیوار زده بود. می رفتم خون دخترم را می دیدم آخرین یادگاری او را که اکنون اسپری قرمز زده اند و خون ندایم هم دیگر نیست. سال تحویل هم رفتم اما به خاطر مردم کمتر می روم چون مردم می آیند و با من می نشینند و ماموران می آیند و درگیری می شود و من دوست ندارم به خاطر ندا مشکلی برای کسی پیش بیاید و کسی زندان برود. برای همین بعضی شب ها ساعت 12 می روم و....



شب جمعه آخر سال هم از حضور مردم بر مزار ندا جلوگیری کردند درست است؟

آن روز خیلی نیرو ریخته بودند. البته همیشه اینکار را می کنند و نیروهایشان مدام آنجا هستند. نیروها فقط حضور داشتند اما روز بعد سر خاک ندا رفته و پارچه ای مشکی بر سنگ قبر او انداخته و نگذاشته بودند مردم بر مزار ندا بروند و بنشینند. به مردم گفته بودند مگر ندا امامزاده است که مدام می آیید و....



در این مدت چند بار نیز به سنگ قبر ندا آسیب رسانده اند و حتی گفته شده به صورت تصویرندا در سنگ قبرش شلیک کرده اند؛ تا چه اندازه این شایعات صحت دارد؟

بهشت زهرا سنگ قبر های کوچکی دارد و ما هنوز سنگ قبر اصلی ندا را نگذاشته بودیم. سه ماه از شهادت ندا می گذشت که یکی از دوستان تماس گرفته و به خواهر من گفته بود که برخی سنگ قبرها را شکسته اند و مادر ندا فعلا بهشت زهرا نیاید. نگفت سنگ قبر ندا را شکسته اند. من رفتم سرخاک. پر از مامور بود. حالم خوب نبود. دنبال قبر ندا می گشتم. فکر کن سنگ قبر بچه ات را گم کنی. داشتم سکته می کردم. جیغ می زدم قبر ندا کو. یهو خم شدم. بالای سر قبر ندا بودم و دیدم که سنگ قبر ندا را شکسته اند و همه را برده اند. فقط یک شماره 32 مانده بود. جیغ زدم هوار زدم گفتم ندا را کشتید سنگ قبرش را چرا می شکنید. افسر نیروی انتظامی آمد تسلیت گفت و ادامه داد که ما برای برقراری امنیت آمده ایم. گفتم اینقدر بهشت زهرا بی در و پیکر است که کسی مسولیتی نمی پذیرد؟ گفت که نمی دانیم چه کسی شکسته اما فردا یک سنگ قبر جدید می گذاریم. گذاشتند و آن را هم شکستند. آذر ماه ما سنگ قبر اصلی ندا را گذاشتیم که فقط 12 روز سالم بود. شلیک نکرده بودند اما انگار که با تیشه صورت ندا را تراشیده بودند. باز از پلیس امنیت گفتند سنگ قبر را عوض می کنیم که من مخالفت کردم و گفتم بگذارید همین بماند. عوض نمی کنم.بگذارید هر کاری می خواهند بکنند. سنگ قبر را هم ببرند. ندا در قلب مردم است. من روی سنگ قبر ندا هیچ چیزی ننوشته ام. نه شهید و نه هیچ چیز دیگر و فقط نوشته ام ندا آقا سلطان و همین خود گویای خیلی چیزها است. همین اسم خود خیلی حرفها دارد.



اولین برخورد مسئولان با قضیه شهادت ندا چگونه بود؟ یعنی با شما چه برخوردی کردند؟

روز اول دو نفر از شورای عالی امنیت ملی آمدند و تسلیت گفتند. از پلیس کلانتری یوسف آباد هم آمدند و آنها نیز تسلیت گفتند. چند روز اول خبری نبود. اما چند روز بعد آمدند و گفتند که احتمالا انتقام عشقی است و شوهر سابق ندا دست به انتقام زده و ما گفتیم چنین چیزی امکان ندارد. آن زندگی تمام شده و اکنون دو ماه است ندا با کس دیگری آشنا شده و مدتی دوست بودند و اکنون به خواستگاری و نامزدی رسیده است. هر چند که عقد نکرده بودند و نامزد رسمی نبودند اما نامزد بودند و ندا مشکلی نداشت که کسی بخواهد انتقامی از او بگیرد. رفتند تحقیق کردند و گفتند حق با شماست.



و بعد خواستند که ندا را به عنوان شهید، تحت پوشش بنیاد شهید قرار دهند.

بله روزنامه همشهری به نقل از آقای زریبافان نوشته بود که اگر وزارت اطلاعات بگوید ندا ترور شده ما هم او را تحت پوشش بنیاد شهید قرار می دهیم. که من اعلام کردم ندای من همچون بقیه بچه ها شهید شده و ما نمی خواهیم تحت پوشش این بنیاد قرار بگیرد.



در این میان بازداشت کاسپین ماکان به چه دلیلی بود؟ گفته می شد با تعهد شما آزاد شده است؟

کاسپین اول خبر نداشت. همان روز اول من زنگ زدم و گفتم که ندا را کشتند. آمد و با ما بود تا شب هفت ندا که به من گفت به خاطر مصاحبه هایی که کردم ممکن است مرا بازداشت کنند. چند روز بعد بازداشت شد. از طریق مقامات امنیتی پیگیری کردم و گفتم این جوان، دو ماه است وارد زندگی دختر من شده و اصلا هم اهل سیاست نیست. در اصل کاری هم نکرده بود فقط چند مصاحبه درباره ندا انجام داده بود. تعهدی از من نگرفتند. یعنی امضایی از من نگرفتند.او هم با وثیقه آزاد شد؛ اما من هم گفتم که بعد از آزادی اگر کاسپین هر اقدامی انجام دهد مسئولیتش با من نیست و ربطی به ما ندارد. آن موقع فکر نمی کردم کاسپین از کشور خارج شود.



خانم رستمی پدر، خواهر و برادر ندا نیز فیلم جان باختن او را دیده اند و عکس ها، موزیک ها و کلیپ های مختلفی که ساخته شد و تصاویر دیگر را. ممکن است از آنها برایم بگویید و از فضایی که بر زندگی شما حاکم است؟

پدر ندا که مثل من است. یکباره چشم ها قرمز می شود و اشک سرازیر می شود. دیدن ان فیلم همه ما را به زانو در آورد. خیلی سخت است و کسی نمی تواند تصور کند دیدن لحظه جان باختن عزیزش به این صورت چقدر کشنده است. هدی همان اوایل فیلم را دیده بود. محمد هم همین طور اما به خاطر من خودداری می کنند و درونشان می ریزند. بروز نمی دهند. جلوی من گریه نمی کنند. دلمان که برای ندا تنگ می شود، می روند سراغ فیلم جان باختنش تا او را ببینند. محمد دلتنگ که می شود می رود سراغ پیانوی ندا. محمد تار و ویلون می زند و ندا پیش آقای پناهی، کلاس آواز می رفت. پیانویی را پسندیده بود و می خواست بخرد حتی جایش را هم در خانه تعیین کرده بود. بعد که شهید شد محمد پیانو را خرید و آورد گذاشت همان جا که ندا می خواست بگذارد و اکنون همانطور که می شنوید صدای همین پیانو است که محمد به آن پناه می برد. هدی مدام مرا دلداری می دهد و می گوید که به نکات مثبت فکر کن که ندا را همه مردم دوست دارند و الان سمبل آزادی مردم ماست و.... اما من یک مادرهستم. دلم برایش تنگ شده است. دلم می خواهد صدایم کند و بگوید: "مامان". لبخند های قشنگی داشت. دلم می خواهد بخندد از در بیاید و بگوید: مامان غذا چی داریم؟ منتظر آن صدا هستم و... فقط می نشینم به خدا می گویم خدایا طولانی ترین عمر را به قاتل ندا بده اما هرگز نگذار تا روزی که زنده است، روی آرامش ببیند و روزی صدبار از خدا درخواست مرگ کند. ندای من یک لحظه سوخت ولی مرا تا آخر عمو سوزاند.... زندگی ما دگرگون شده.پدر ندا و من بروز می دهیم اما هدی و محمد نه. در حالیکه هدی به شدت این مدت ضربه خورد. ابتدا ندا و بعد همسرش که دقیقا یک ماه بعد از شهادت ندا بیمار شد. رفتیم بیمارستان آزمایش گرفتند و گفتند که سرطان استخوان دارد و دو ماه بعد فوت کرد. اما هدی باز مونس من است و مرا دلداری می دهد و... اما همه احساس می کنیم که ندا حضور دارد و فقط حضور فیزیکی ندارد. او با ما زندگی می کند. سه شنبه روز تولدم بود. هرسال ندا مرا به رستوران می برد. امسال هدی مرا به همان رستوران برد و خیلی اذیت شدم هنوز باورم نمی شود. شب هدی، خواب ندا را دیده بود که برای من کادویی آورده بودو به من می گفت ندا همه جا حضور دارد و با ماست و....



خانم رستمی می دانم خیلی اذیت شدید. من پوزش می خواهم از اینکه مجبور شدید همه اینها را مرور کنید. در پایان اگر حرف خاصی دارید بفرمایید.

نه این چیزها، جزوی از زندگی ماست. جزوی جدا نشدنی که همیشه و در تمام لحظات با ما است. اما اینجا می خواهم از همه مردم تشکر کنم و از همه محبت ها و همدردی ها و روحیه ای که داده اند و می دهند. از همه هنرمندان تشکر می کنم. ازهم وطنان خودم که ده ماه است پا به پای من در بهشت زهرا و محل شهادت ندا هستند با اینکه مامورها هستندو مدام فیلم می گیرند اما مردم می آیند و به ما روحیه می دهند. نمیدانم چکار باید بکنم در مقابل این همه محبت و چگونه تشکر کنم. از هم وطنانم در خارج از کشور و مردم دنیا تشکر می کنم که ما را تنها نگذاشتند. از کسی که تابلوی نگاه آخر ندا را کشید و این تابلو و این نگاه خیلی مرا اذیت کرد، از شهردار میلان که به یاد ندا درخت کاشت و از همه کسانی که برای ندا خواندند. دو کار را روی من تاثیر گذاشت. یکی آنکه می گوید آزادی خون می خواهد و ندا خون داد برای آزادی" و دیگری آهنگی که می گوید" ندا نترس، ندا بمان".... همه این ها به ما روحیه می دهد و و باعث افتخار ما شده است و من افتخار می کنم که ندا برای آزادی رفت. افتخار می کنم که شهادت ندا، سمبل آزادی شد. این برای من خیلی ارزشمند است و وقتی می روم بهشت زهرا و قبر دختر جوانی که فاصله زیادی با قبر ندا ندارد را می بینم که نه اسمی دارد و نه کسی سر خاکش می آید خدا را شکر می کنم که ندا را جای دیگری نبردند در همان خیابان تمام کرد کهریزک نبردند و استاد بالای سرش بود. خیلی دردناک است؛ بخصوص الان که بهار است. ندا عاشق بهار بود.بیرون که می روم یکباره می زنم زیر گریه و مردم نگاه می کنند و... فقط می گویم خدایا به مادرها صبر بده به درد مادران زندانیان برس و به درد مادران اعدامیان و....

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

رنامه اي است كه توسط آن مي توانيد با استفاده از خطوط تلفن (و بدون نياز به اينترنت) فايلهايي را از هر نوع به دوستانتان ارسال و يا از آنها فايلهايي را دريافت نماييد.

What is HyperTerminal? HyperTerminal چيست؟
HyperTerminal is a program by which you can use telephone lines (without the Internet) from any type of files to friends or post them to receive files. HyperTerminal برنامه اي است كه توسط آن مي توانيد با استفاده از خطوط تلفن (و بدون نياز به اينترنت) فايلهايي را از هر نوع به دوستانتان ارسال و يا از آنها فايلهايي را دريافت نماييد. If this program to work with in many cases you need to use the Internet will not, so Qadryd the costs of connecting to the Internet to save you a lot. در صورت كار با اين برنامه در بسياري از موارد شما ديگر نيازي به استفاده از اينترنت نخواهيد داشت، بنابراين قادريد در هزينه هاي اتصال به اينترنت تا حد زيادي صرفه جويي كنيد.
Hyper Terminal program completely designed a simple and easy if you work with it once you were familiar with the procedure fully. برنامه Hyper Terminal به صورتي كاملاً ساده و آسان طراحي گرديده به صورتي كه شما با چند بار كار كردن با آن مي توانيد با نحوه كار كاملاً آشنا گرديد.
NOTE: To use HyperTerminal you do not need special facilities, just that your computer and is equipped with a modem to Frdgyrndh to you through the phone line and send your file or receive. نكته: براي استفاده از HyperTerminal شما به امكانات خاص نياز نداريد فقط كافي است كه كامپيوتر شما و فردگيرنده به يك مودم مجهز باشد تا شما از طريق خط تلفن فايل مورد نظرتان را ارسال و يا دريافت نماييد.
Using Hyper Terminal نحوه استفاده از Hyper Terminal
HyperTerminal for Windows xp activate the Start button Click on the drop-down and appear respectively Accessories براي فعال نمودن HyperTerminal در ويندوز xp به روي كليد Start كليك نموده و از منوي كشويي ظاهر شده به ترتيب Accessories <>
In the box above enter a name for the connection and the destination desired Icon to select an icon and click on the OK button. در كادر فوق يك نام را براي اتصال وارد كرده و از قسمت Icon يك آيكون را به دلخواه انتخاب نموده و بر روي كليد OK كليك كنيد.
Connect To window drop-down Country / region of their residence (where you select the IRAN unless you live outside of Iran), AreaCode country code, phonenumber phone number and use the menu ConnectUsing tool (which Here are the modem) and am able to select key, click OK. در پنجره Connect To از منوي كشويي Country / region كشور محل سكونت خود (كه در اينجا IRAN را بايد انتخاب نماييد مگر اينكه خارج از ايران زندگي مي كنيد)، AreaCode كد كشور، phonenumber شماره تلفن تماس و از منوي ConnectUsing ابزار مورد استفاده (كه در اين جا مودم مي باشد) را انتخاب كرده و برروي كليد OK كليك نماييد.

NOTE: In the phone number you have a personal phone number that you want him to send your file you enter. نكته: در قسمت phone number شما بايد شماره تلفن شخصي كه مي خواهيد براي او فايل مورد نظرتان را ارسال كنيد را وارد نماييد.
Connect your window Just click on the Dial key to be made based,. در پنجره Connect شما كافي است بر روي كليد Dial كليك كنيد تا شماره گيري انجام گيرد. This stage if you want to change the phone number or residence is sufficient to press the keys Modify or am able to click the Dialing properties dialog box appears can apply the desired changes. در اين مرحله در صورتي كه مي خواهيد تغييري در شماره تلفن تماس و يا محل سكونت خود دهيد كافي است برروي كليدهاي Modify يا Dialing properties كليك كرده و در كادرهاي محاوره اي ظاهر شده تغييرات مورد نظر را اعمال نماييد.
After a few moments Dialing is done by the modem. بعد از چند لحظه شماره گيري توسط مودم انجام مي شود.
Settings that the recipient has to do تنظيماتي كه فرد گيرنده بايد انجام دهد
Receive a file via HyperTerminal, just the main window menu Call Wait For a Call option and select. براي دريافت يك فايل از طريق HyperTerminal فقط كافي است در پنجره اصلي برنامه از منوي Call گزينه Wait For a Call را انتخاب نماييد.
After a few moments, you can receive files on submit. بعد از چند لحظه شما مي توانيد فايلهاي ارسالي را دريافت كنيد.
Upload file ارسال فايلها
Connect window after you have finished setting appropriate and determined by a number of severe connecting number. بعد از اينكه در پنجره Connect تنظيمات مربوطه را انجام داديد و توسط شماره گيري به شماره مربوطه متصل شديد. Send files to specify Transfer Options menu, select Send File to Send File dialog box appears on the screen is. براي مشخص كردن فايلهاي ارسالي از منوي Transfer گزينه Send File را انتخاب كنيد تا كادر محاوره اي Send File در روي صفحه نمايش ظاهر گردد.
Dialog box appears to select your file click on the Browse button to dialog box Select File to Send will appear on the screen. در كادر محاوره اي ظاهر شده براي انتخاب فايل مورد نظرتان بر روي كليد Browse كليك كنيد تا كادر محاوره اي Select File to Send در روي صفحه نمايش ظاهر گردد.
In the dialog box above is enough for you, select your file and click on Open button and the Send file dialog box click on the Send button to send work carried out. در كادر محاوره اي فوق شما كافي است فايل مورد نظرتان را انتخاب نموده و بر روي كليد Open كليك نماييد و در كادر محاوره اي Send file بر روي كليد Send كليك كنيد تا عمل ارسال انجام پذيرد.
Send a text message ارسال پيغام به صورت متن
After you connect instantly to the number of severe Hyper Terminal main window you can directly write your text. بعد از اينكه به شماره مورد نظرتان متصل شديد در پنجره اصلي برنامه Hyper Terminal شما به صورت مستقيم مي توانيد متن مورد نظرتان را تايپ نماييد. Type text in this section for your friend's computer connected to the Hyper Terminal program also visible are severe. متن تايپي در اين قسمت براي دوست شما كه به كامپيوتر او توسط برنامه Hyper Terminal متصل شديد نيز قابل مشاهده مي باشد.

To specify local files received for storage مشخص كردن محلي براي ذخيره سازي فايلهاي دريافتي
You can simply local storage for files received through the program can define the default. شما به سادگي مي توانيد محلي را براي ذخيره سازي فايلهاي دريافتي از طريق برنامه را به صورت پيش فرض تعريف نماييد. For this purpose the Transfer Options menu, select Receive File dialog box related to the screen will appear. براي اين منظور از منوي Transfer گزينه Receive File را انتخاب نماييد تا كادر محاوره اي مربوطه در روي صفحه نمايش ظاهر گردد. Work above dialog, you can click Browse Nmvdn key for local storage can determine Downloads. در كار محاوره اي فوق شما با كليك نمودن كليد Browse مي توانيد محلي را براي ذخيره سازي فايل دريافتي تعيين نماييد.

Storage connection ذخيره سازي اتصال
After the communication through the Hyper Terminal, you can use this connection the above save. بعد از برقراري ارتباط از طريق برنامه Hyper Terminal، شما مي توانيد اتصال فوق را براي استفاده مجدد ذخيره نماييد. For this purpose, the drop down menu, select Save File option. براي اين منظور از منوي كشويي File گزينه Save را انتخاب كنيد. Your connection with nominal work that you have specified for it is to be stored for future connection for the count, menu under Accessories با اين كار اتصال شما با اسمي كه شما براي آن مشخص نموده ايد ذخيره مي گردد، براي برقراري اتصال براي دفعات آتي، در زير منوي Accessories <>

Size Nmvdn connection قطع نمودن اتصال
Utility Mvrdnzrtan after your friends send them or receive for connection to cut Nmvdn Disconnect option to click on your connection is cut. بعد از اينكه فايل هاي موردنظرتان را براي دوستانتان ارسال كرديد و يا از آنها دريافت كرديد، براي قطع نمودن اتصال به روي گزينه Disconnect كليك نماييد تا اتصال شما قطع گردد.
Toolbar Hyper Terminal program نوار ابزار برنامه Hyper Terminal
HyperTerminal program in the tool bar to set Prastfadh Ykvnhayy commands available to you is located. در نوار ابزار برنامه HyperTerminal مجموعه دستورات پراستفاده به صورت آيكونهايي در دسترس شما قرار گرفته است. If the tool bar below the bar menus program did not exist under the View menu and select Options ToolBar. در صورتي كه نوار ابزار برنامه در زير نوار منوها وجود نداشت از زير منوي View گزينه ToolBar را انتخاب كنيد.
توجه داشته باشد که رد یابی اطلاعات فرستاده شده توسط این برنامه تقریبا غیر ممکن است...

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

شايع‌ترين نوع بيماري زوال عقل در بزرگ‌سالان، بيماري آلزايمر است. از آنجا كه متوسط طول عمر افراد در سراسر جهان بيشتر شده است، موارد اين بيماري نيز بيشتر به چشم مي‌خورد و افراد مسن هر روز بيش از پيش به درمان‌هاي ويژه‌اي نياز دارند كه موسيقي‌درماني يكي از آن‌هاست.

مطالعات بي‌شماري كه دربارة تأثير موسيقي بر آلزايمر انجام پذيرفته‌اند نشان مي‌دهد كه با موسيقي مي‌توان مهارت‌هاي زباني را كه در اين بيماران به‌شد‌ّت كاهش پيدا مي‌كنند، ارتقا داد. اشكال زباني در بيماران مبتلا به آلزايمر معمولاً در تطابق نام با چهرة فرد، نمود پيدا مي‌كند. در اين مطالعات، نكته جالبي به چشم مي‌خورد و آن‌هم اينكه وقتي نام و چهره افراد، در كنار هم و به صورت آواز تكرار مي‌شوند و به‌خصوص با حركات ريتميك همراه مي‌گردند، در ذهن فرد بيمار حفظ مي‌شوند، درحالي‌كه تكرار و بازخواني، چنين تأثيري را به همراه ندارد. ترانه‌هايي كه در دوره كودكي يا جواني فرد توسط او خوانده مي‌شدند، در اين مسئله تأثير بيشتري دارند.

حركات موزون اگر با تكرار كلمات فراوان همراه نباشد، بسيار موفقيت‌آميز خواهد بود.

در هنگام خواندن ترانه يا انجام حركات موزون، بايد حتي‌الامكان از كلمات تك‌هجايي يا نهايتاً دو سه هجايي استفاده كرد. ريتم آرام و ملايم، هنگامي كه ترانه‌اي خوانده مي‌شود و يا سازي اين حركات را همراهي مي‌كند، تأثير بيشتري دارد. با پيشرفت بيماري، فرد مبتلا به‌تدريج تمايل خود را براي شركت در اين‌گونه فعاليت‌ها از دست مي‌دهد. فعاليت‌هاي ريتميك اگر با ساز همراه باشند بيشتر از تقليد از يك حركت يا الگوي خاص، تأثير دارند. تكرار كلمات و نغمه‌ها، بر مهارت كلامي بيمار مي‌افزايد و روند كاهش قواي ذهني و حافظة او را ك‍ُند مي‌سازد.

موسيقي‌درماني در بيماري آلزايمر، عمدتاً با توجه به رفتارهاي فرد برنامه‌ريزي مي‌شود. موسيقي‌درماني عمدتاً براي افرادي كه در آن‌ها نشانه‌هاي اوتيم (درخودماندگي)، بيماري رواني و اختلالات رشد، ديده مي‌شوند، مناسب است. افراد مبتلا به بيماري زوال عقل، اين ظرفيت را ندارند. آن‌ها نمي‌توانند رفتار خود را براي مدتي طولاني عوض كنند. در مورد اين بيماران، درمانگر ناچار است آن‌قدر انعطاف‌ به خرج دهد كه بيمار مهار كارش را به دست او بسپارد. گاهي اوقات، سكوت بهترين درمان براي بيماران مبتلا به آلزايمر است، زيرا بيش از حد لزوم با انواع موسيقي، تحريك شده‌اند. مهم‌ترين اصل در درمان بيماران مبتلا به آلزايمر يا انواع ديگر بيماري زوال عقل اين است كه هرگز اين نكته را از ياد نبريم كه آن‌ها هنوز انسان هستند.

موسيقي‌درماني حتي هنگامي كه بيمار مبتلا به آلزايمر در مقابل ساير درمان‌ها مقاومت به خرج مي‌دهد، چاره‌ساز است، زيرا موسيقي نوعي تحريك حسي است كه موجب واكنشي مبتني بر آشنايي، قابليت پيش‌بيني و احساس اطمينان خاطر مي‌شود.
كار يك موسيقي‌درمانگر چيست؟

موسيقي‌درمانگر پس از آنكه توانايي‌ها و نياز هريك از بيماران را ارزيابي كرد، درماني را با اهداف شخصي طراحي مي‌كند. موسيق ي‌درمانگرها، هم از راهكارهاي مبتني بر كلام استفاده مي‌كنند و هم به درمان‌هاي مبتني بر نواختن ساز، مي‌پردازند. هدف آن‌ها در هر دو مورد، تسهيل تغييراتي است كه به كيفيت زندگي منجر مي‌شود. آن‌ها گاهي همراه بيماران خود، قطعاتي را به‌ صورت بداهه مي‌سازند و يا گروهي را كه مشغول نواختن ساز هستند، همراهي مي‌كنند، براي نوازندگان راهنما دستورالعمل تهيه مي‌كنند، فعاليت‌هاي موسيقايي و حركات موزون را هدايت مي‌كنند و يا فرصت‌هاي مناسب براي گوش دادن به موسيقي را براي بيماران فراهم مي‌آورند. موسيقي‌درمانگرها معمولاً عضو تيم‌هاي مراقبت بهداشتي داخل مجموعه‌هاي پزشكي هستند و برنامه‌هاي ويژه‌اي را براي افرادي با نيازهاي مستمر تدارك مي‌بينند كه از ساعات فراغت آن‌ها آغاز مي‌شود و تمام برنامه‌هاي روزانه آن‌ها را تشكيل مي‌دهد.

موسيقي‌درمانگرها خدمات و مهارت‌هاي خود را در خانه‌هاي سالمندان، مراكز مراقبت از ميان‌سالان، بيمارستان‌هاي بازپروري، اقامتگاه‌هاي افراد و بيماران خاص، بيمارستان‌ها، مراكز روزانه مراقبت از بزرگ‌سالان، مراكز درمان‌هاي رواني و ساير مكان‌هاي مربوط ارائه مي‌كنند.

بعضي از آژانس‌هاي خدماتي نيز براي كار با بيماران و افرادي كه در خانه تحت مراقبت هستند، از موسيقي‌درمانگرها استفاده مي‌كنند. بعضي از موسيقي‌درمانگرها هم براي خود كار مي‌كنند و هروقت افراد و گروه‌هاي موسيقي‌درماني به خدمات آن‌ها نياز داشته باشند، بر اساس قرارداد با آن‌ها همكاري مي‌كنند.

هنگامي كه موسيقي‌درمانگر با يك فرد يا گروه كار مي‌كند، ممكن است در كوتاه‌مدت واكنش مناسب از بيمار دريافت كند و يا ناچار باشد مدتي صبر كند تا نتيجه كارش را ببيند.

موسيقي‌درماني، فرصت‌هاي زير را براي بيمار مبتلا به آلزايمر فراهم مي‌آورد:

- به او كمك مي‌كند تا حافظه‌اش را به دست آورد و از زندگي خود رضايت پيدا كند.
- تغييرات مثبتي در روحيه و عواطف و احساسات او پديد مي‌آيد.
- احساس كنترل بر زندگي از طريق تجربه‌هاي موفقيت‌آميز.
- آگاهي از خود و از محيط كه در پي افزايش توجه به موسيقي پيش مي‌آيد.
- كاهش نگراني و اضطراب در سالمندان و مراقبان آن‌ها.
- استفاده از شيوه‌اي غيردارويي براي كاهش درد و ناراحتي.
- ايجاد انگيزش در فرد، زماني كه هيچ شيوه ديگري تأثير ندارد.
- فعاليت‌هاي ريتميك و مستمر در حركات موزون يا فصاحت بيان در جهت بازسازي هماهنگي‌هاي جسمي.
- آشنايي و صميميت عاطفي به هنگامي كه همسر و خانواده در تجربه‌هاي موسيقايي خلا‌ّق در كنار بيمار به فعاليت مي‌پردازند.
- تعامل اجتماعي با مراقبان و خانواده‌ها.

موسيقي‌درماني چگونه مي‌تواند به خانواده‌ها كمك كند؟

- تعيين چهارچوبي منطقي براي كسب تجربه و لذت به‌ عنوان زوج يا خانواده.
- صرف وقت معنادار در كنار يكديگر به شيوه‌اي مثبت و خلا‌ّقانه.
- استراحت و آرامش براي تمام اعضاي خانواده.
- انگيزش براي تقويت پيوندهاي خانوادگي.
- احساس اتحاد و آشنايي براي اعضاي خانواده از طريق تعامل كلامي يا غيركلامي.
-ايجاد محيطي امن و آرام براي مراقبان بيماران.

فايده موسيقي‌درماني در مورد يك بيمار مبتلا به آلزايمر چيست؟

زن مردي كه مبتلا به آلزايمر شديد بود، مي‌گفت: «هنگامي كه يك موسيقي‌درمان از من خواست كه براي شوهرم آواز بخوانم، ابتدا بسيار حيرت كردم. شوهر من سال‌ها بود كه از بيماري آلزايمر رنج مي‌برد و وقتي برايش آواز خواندم، جوري كه انگار مرا شناخت، نگاهم كرد. در آخرين روز زندگي‌اش هم وقتي ترانه‌اي قديمي و خاطره‌انگيز را برايش خواندم، چشم‌هايش را باز كرد و به من لبخند زد. من ساليان سال بود كه چنين گنجينه‌اي را در اختيار داشتم و نمي‌دانستم چگونه مي‌توانم از موسيقي براي ايجاد ارتباط با شوهرم استفاده كنم. لبخندي كه او در آخرين لحظه حيات به من زد، چيزي است كه تا آخر عمرم فراموش نخواهم كرد. حس مي‌كنم مي‌توانستم بارها اين لبخند را ببينم و خود را محروم كردم. اين، موسيقي‌درماني بود كه چنين خاطره زيبايي را به من داد.»

دكتر اوليور ساكس در مقابل كميسيون پزشكي مجلس سنا كه درباره وضعيت جسمي و رواني سالمندان تشكيل جلسه داده بود، گفت: «براي هميشه با موسيقي، جوان بمانيد و همراه موسيقي، سالمندي را دلپذير و كارآمد سازيد.»

تأثير موسيقي بر بيماري‌هاي جسمي و رواني، حيرت‌انگيز است. بارها ديده شده است كسي كه در اثر بيماري پاركينسون نمي‌تواند راه برود، با شنيدن يك موسيقي ملايم ريتميك، قادر است حركات موزون انجام دهد و بسيار بيماراني بوده‌اند كه نمي‌توانستند حرف بزنند، ولي با شنيدن يك ترانه قديمي و لالايي دوران كودكي خود، آواز خوانده‌اند. به اعتقاد دكتر اوليور ساكس، وجود و حضور موسيقي‌‌درمانگرها و گسترش اين رشته تحصيلي، در جهاني كه بيماري‌هايي چون آلزايمر، پاركينسون، روان‌پريشي و انواع امراض جسمي و رواني شايع هستند از ضرورت‌هاي اساسي است.

آيا تحقيقات نشان مي‌دهند كه موسيقي در درمان آلزايمر، مؤثر است؟

در تحقيقاتي كه توسط نشريات پزشكي، مراكز تحقيقاتي و مراكز پرورش موسيقي‌درمانگرها انجام پذيرفته‌اند، اين نكات به‌وضوح به چشم مي‌خورند:

- موسيقي‌درماني به‌طور مشخص از ميزان افسردگي سالمندان مي‌كاهد.
- از موسيقي مي‌توان در جهت تقويت مهارت‌هاي حسي، عاطفي و اجتماعي و نيز بهبود مهارت‌هاي زباني و كاهش مشكلات رفتاري بهره گرفت. موسيقي قادر است توانايي‌هاي فطري و ذاتي را در بيماران مبتلا به آلزايمر، تقويت و بازيابي كند.
- موسيقي موجب كاهش رفتارهاي پرخاشگرانه در افراد مبتلا به آلزايمر و بيماري‌هاي تحت عنوان زوال عقل مي‌شود.
- افرادي كه در مراحل آخر بيماري‌هاي زوال عقل، از جمله آلزايمر، بوده‌اند، با موسيقي ارتباط برقرار كرده و وضعيت جسمي و رواني‌شان به شكل آشكاري بهبود يافته است.

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...


خودتان قضاوت کنید.
حضور میلیونی مردم(دوست من کارمند دولت هست به زور و با مرخصی اجباری و حق ماموریت اینها را به این تظاهرات برده اند.)

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

با سلام
دلم نمی خواست بعد از مدتی سکوت چنین مطلبی مرا به پای کامپیوتر می کشاند.خیلی دلم گرفته .چندین بار دلم رو با گریه کردن خالی مرده ام اما باز نشد. بزارید براتون از ایشان بگم اما نه از زبان خودشان بلکه از زبان دیگران
شیرین عبادی وایت الله منتطری:
ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.
اکبر گنجی..
مورخان با بازسازی حوادث گذشته،به نوعی تاریخ سازند. اما تاریخ سازان حقیقی تک تک افرادی هستند که می آیند و می روند و با زندگی خود تاریخ را پدید می آورند. مورخان نمی توانند تمام تاریخ را به تصویر کشند. آنان مجبور به گزینش مهمترین رویدادها و مهمترین چهره های تأثیر گذار هستند. اگر چه تاریخ مجموعه ی رفتارهای همه ی آدمیان است،اما برخی انسان ها نقشی اساسی در سیر حوادث داشته و دارند. تاریخ سازان،حلال همه مسائل و رافع همه ی مشکلات نیستند،اما اگر اخلاقی عمل کرده باشند، "سرمشق" و "الگوی" مردم زمان خود و آیندگان خواهند بود. هیچ ملتی فاقد الگوهای اخلاقی نیست. گاندی الگوی اخلاقی هندیان و تمامی آزادیخواهان معتقد به شیوه های غیر خشونت آمیز است.
انقلاب ایران،میشل فوکو را به تهران و قم کشاند. او انقلاب ایران را روح جهان بی روح به شمار آورد. اما وقتی اعدام ها و سرکوب ها آغاز شد،نظر فوکو تغییر کرد. آیت الله خمینی نمی خواست گاندی ایرانیان و جهانیان باشد. وقتی اعدام و شکنجه آغاز شد، آیت الله خمینی مدافع و در برخی موارد- خصوصاً کشتار زندانیان در تابستان 1367- صادر کننده ی احکام بود. اما تقدیر این بود که شخصیت دیگری در برابر زندان و شکنجه و اعدام بایستد. او بود که از آغاز در برابر نقض حقوق اساسی مخالفان ایستاد. او بود که دست اش به خون آلوده نگشت. او بود که مقام رهبری را در پای حقوق زندانیان قربانی کرد.
شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی چیزی نبود که او را وادار به سکوت کند. "پست رهبری" چیزی نبود که او را فریب دهد. اهانت و حمله ی اوباش چیزی نبود که او را بترساند. حبس چند ساله در منزل چیزی نبود که او را وادار به عقب نشینی کند. فضائل چیزی نبود که او بتواند آنها را در پای رذائل قربانی کند. تنهایی و تک افتادگی چیزی نبود که مقاومت شجاعانه ی او را سست سازد. اهانت های گسترده ی زمامداران حاکم ، آخوندهای درباری و دستگاه سرکوب چیزی نبود که او را بشکند. یک آن خانواده ی زندانیان را تنها نگذارد.
ایستاد و ایستاد و ایستاد تا به الگوی مبارزاتی مردم ایران تبدیل شد. نشان داد که می توان در برابر قدرت خودکامه ایستاد. نشان داد که حتی اگر شخصیتی کاریزماتیک همه را مسحور خویش سازد، هنوز هم می توان اسیر پوپولیسم نشد و تک و تنها در برابر ظلم و جنایت ایستاد. وقتی بسیاری به حمام خون رفتند، او به سرچشمه ی شراب طهور تبدیل شد. حق با آیت الله علی خامنه ای است که می گوید در اواخر دوران آیت الله خمینی، "امتحانی دشوار و خطير پيش آمد". آری در آن امتحان بسیاری مردود شدند. علی خامنه ای "ابتلائات دنیوی" بسیار برای آن بزرگ مرد منتقد پدید آورد. حال پس از درگذشت او نوشته است که آن ابتلائات دنیوی، "کفاره ی" ایستادگی های او بود. بی شرمانه از خدا می خواهد تا "با پوشش مغفرت و رحمت خویش" ایستادن او را "بپوشاند". او نبود که دستور کشتار مخالفان زندانی را صادر کرد. او نبود که حکم ترور دگراندیشان و دگرباشان را در داخل و خارج صادر کرد. او در تمام این جنایات در صف مقتولان و در برابر قاتلان قرار گرفت. او پاک پاک از میان ما رخت بر بست.
در وصف شجاعت او بسیار گفته و نوشته اند. اما شجاعت نظری، مقام کم یابی است. اینکه آدمی صادقانه با باورهای پیشین خود مواجه شود و باورهای بلادلیل را چون برف پیش آفتاب ریزد تا آب شوند، شجاعت کم یابی است. او دستگاه فقهی - حقوقی خود را دائماً متحول می کرد. اگر در آغاز ولایت فقیه جایگاه ویژه ای داشت، در پایان حقوق شهروندان جایگزین عرف اعراب زمان پیامبر اسلام شد.
پایان او، آغازی دیگر بود. درگذشت او حیات تازه ای به او داد. او نوع دیگری از رابطه ی قدرت و حقوق را به ما استبداد زدگان نشان داد. او نوع دیگری از شخصیت سیاسی را به ما شناساند. اگر جنبش سبز به اهداف خود دست یابد، او در عمل هم به پیروزی دست خواهد یافت. جنبشی که از آغاز با آن بود و تا آخرین لحظه های عمر در حال برساختن آن بود. رفت و ما را تنها گذاشت. چشمان ما را اشک آلود کرد. دل ما را اندهگین ساخت. او فقط پدر محمد و احمد و سعید و دخترانش نبود، او پدر همه ی ما بود. جسم اش در جایی خواهد آرمید. اما شخصیت اش با ما و سرمشق ما خواهد بود.
اکبر گنجی
29 آذر 1388

Posted by انتخابات درروغین 0 سخنان شما...

طبق آخرین اخبار چند روز قبل آقای ابطهی از زندان آزاد شدند. خواستم با نوشتن این مطلب شدمانی خودم از آزادی و در کنار خانواده بودن ایشان را ابراز کنم و در ضمن از ایشان تشکری کرده باشم .
جناب آقای ابطهی یکی از افتخارات وبلاگ من این هست که جزو اولین سایت ها هنگام جستجو کردن نام شما در گوگل هستم.
البته خیلی دلم می خواست مطالب دیگری درباره شما در سایت قرار می دادم ولی چه کنم تقدیر این چنین بود.
خلاصه.....
عاقبت شب سیه سفید است

Subscribe to My Blog

Subscribe Here