اطلاعرسانيهايي از نوع اعترافات پورزند
معمولاً وقتي شرايط سياسي كشور بحراني است وصداي خردگرايي كمتر شنيده ميشود، ترجيح داده ميشود كه كسي مطلبي نگويد و ننويسد. اما من اعتقاد دارم به حكم اهميت سرنوشت كشور و انقلاب، بايد حرف زد و اگر امكان داشته باشد، خطاهايي را كه به نظام و انقلاب آسيب ميرساند كم كرد. جداي از آنكه مسئلة پورزند چيست، علاقهمندم در مورد اين نوع اطلاعرسانيها نقطهنظرهايي را ارايه كنم تا اگر صواب باشد مورد قبول دستاندركاران بيفتد.
1. بايد قبول كنيم كه اين نوع اعترافات به دو دليل مورد قبول واقعي عمدة جامعه قرار نميگيرد:
الف. سابقة اين نوع اعترافات، كه نوعاً پس از رهايي فرد از زندان و تغيير شرايط تكذيب شده است و نمونههاي بسياري داشته است. از سوي ديگر پخش و نشر فيلم شكنجههاي متهمان قتلهاي زنجيرهاي كه نشاندهندة وضعيت رقتآميز اعتراف گرفتن عدهاي از كاركنان يك وزارتخانه از جمعي از همكارانشان و حتي از همسر يكي از آنهاست، و يا نشر بعضي خاطرات كه اخيراً انتشار يافته است، دلايل جدي عدم باور جمعي است. اين روشها، حتي اگر در مورد آقاي پورزند اتفاق نيفتاده باشد، سبب ميشود كه پذيرش اين اعترافات براي بينندگان دشوار شود. اين امري طبيعي است. با تهديد و ارعاب نميتوان سابقة ذهني را تغيير داد؛
ب. در همه جاي دنيا براي آنكه مخاطبان امكان پذيرش ادعاهاي رسمي را داشته باشند، نبايد اطلاعرساني فقط در جايي كه مورد علاقة حكومت است، صورت پذيرد. اين كار بحقي است كه وقتي در مصاحبة آقاي ناظمزاده و يا وحيد صادقي روشن ميشود كه خدعه و حيلهاي به كار بردهاند، توضيحات كافي و عقوبت لازم و فوري براي آن در نظر ميگيرند، ولي وقتي بايد توقع داشت كه اينها مورد پذيرش وجدان عمومي قرار گيرد كه در ساير موارد هم همين اطلاعرساني و همين عقوبتها با همان سرعت مطرح شود. مثلاً هيچ معلوم نشد كه بالاخره محتواي حرفهاي فرشاد ابراهيمي را چه كسي تعقيب كرد و چرا پيگيري قضايي محتواي نوار، تبديل به پروندة «نوارسازان» شد. يا وقتي رسماً در جرايد اعلام شد كه يكي از نهادها در جريان سفر رئيسجمهوري به شيراز، عكس مصدق و خاتمي را منتشر كرده تا بين مردم پخش كند و حضور مردم را به جمع مليـمذهبيها كه آن روزها بهشدت زير فشار بودند، منسوب كند، هيچكس نفهميد كه اين پرونده چه شد. و بالاخره آيا كسي مورد عقوبت قرار گرفت يا خير. فراموش نميكنم پس از آنكه ادارة اماكن نيروي انتظامي بسياري از هنرمندان را احضار كرده بود و اين ابهام ذهن دولت و رئيسجمهور را به خود مشغول كرده بود، و در حالي كه به دليل بياطلاعي و نامة پراحساس فرزند و همسر آقاي پورزند، پيگير جدي مسئلة احضار روشنفكران و اتهامات آقاي پورزند بوديم، يكي از مسئولان عاليرتبة نيروي انتظامي به بنده از وضع بد روابط اخلاقي و سياسي آقاي پورزند گزارش داد. او مشكل اصلي پورزند را اين ميدانست كه ليست بالابلندي از نويسندگان و شخصيتهاي فرهنگي كشور را ارايه كرده كه از رضا پهلوي كمك دريافت ميكردهاند. گفت: ما آنان را آورديم و تحقيق كرديم و معلوم شد در مورد همة آنان دروغ ميگويد و ابهام از پروندة آنان رفع شد. او اين را بهحق خدمتي در حق نيروهاي فرهنگي ميدانست (و البته به من اجازه داد كه اين مطلب را به صورت علني نقل كنم وگرنه اينجا مطرح نميكردم.)
بنده همانجا و بعد هم در جلسة دولت پيشنهاد دادم اگر ميخواهيم حرفهاي پورزند مورد قبول قرار گيرد، با همان شدت بايد اعلام كنيم كه بنا به تحقيقات نيروي انتظامي دامن اكثر قريب به اتفاق اهل فرهنگ و هنر و قلم، حتي اگر جزو ناراضيان و مخالفات حكومت باشند، آلوده به وابستگي به خارج نيست كه معالاسف اعلام نشد. اين تبعيض در اطلاعرساني، بخواهيم يا نخواهيم ذهن جامعه را با شك و ترديد مواجه ميكند.
2. به سود هيچ كشوري نيست كه اگر با عنصري فاسد در حوزة فرهنگ برخورد كرد، بيآنكه دليل محكمهپسندي داشته باشد، همة اهل فكر و فرهنگ جامعه را مورد تهديد و تحقير قرار دهد. روش امام جمعة محترم موقت اين هفتة تهران، خلاف اين منطق بود كه براي پورزند طلب مغفرت ميكردند و همة مخالفان سياسي و فكري خود را مورد خطاب قرار دادند كه گويا از خبر يك فاسق، كه هيچ ارزش حقوقي ندارد آبرويشان برباد رفته و هر كس در اين مدت با شوراي نگهبان، قوة قضائيه و مجمع تشخيص مصلحت اختلافنظر داشته در خط پورزند بوده و براي تضعيف نظام كار كرده. البته كساني كه در تمام اين مدت عليه شخص رئيسجمهوري، دولت و مجلس هرچه خواستند نوشتند و كردند اصلاً نظام را تضعيف نكردهاند و «مأجور عندالله» هستند.
3. پيشگوييها نيز دليل ديگري بر باور نكردن قضاياي سياسي است. روزنامهاي مينويسد كه همهچيز را از پنج ماه قبل در مورد پورزند ميدانسته است. پس از آن، سيستم قضايي هم به همان نقطهنظر ميرسد. ادعاي ورود چمدان پول به داخل كشور از سوي يكي از چهرههاي سرشناس سياسي– مذهبي مطرح شد، ولي هيچكس نميتواند آن چمدانها را بيابد. اينها باور اجتماعي را كمرنگ ميكند.
4. اظهارنظرهاي متفاوت و متناقض در طول مسير پروندههاي اينچنيني يكي ديگر از نقاط ضعف اطلاعرساني است. در مورد همين آقاي پورزند، مدتها بود از جرم اخلاقي صحبت ميشد، كمكم مسائل سياسي مطرح شد تا اينكه رابط اصلي جريانهاي سياسيـفرهنگي كشور با رضا پهلوي و امريكا شد. اين سير متفاوت و متناقض و سريع، باور جامعه را دچار آسيب ميكند. اينها اعتماد عمومي را كم ميكند. بنده هم اعتقاد دارم در آن سوي مرزها، دولتها و يا كساني هستند كه عزت و عظمت ما را نميخواهند و براي آن برنامهريزي ميكنند. به همين دليل نگراني اصلي اين است كه با اين روشها، قبح بسياري از خيانتها كه نزد مردم واقعاً خيانت است نيز از بين برود.
معمولاً وقتي شرايط سياسي كشور بحراني است وصداي خردگرايي كمتر شنيده ميشود، ترجيح داده ميشود كه كسي مطلبي نگويد و ننويسد. اما من اعتقاد دارم به حكم اهميت سرنوشت كشور و انقلاب، بايد حرف زد و اگر امكان داشته باشد، خطاهايي را كه به نظام و انقلاب آسيب ميرساند كم كرد. جداي از آنكه مسئلة پورزند چيست، علاقهمندم در مورد اين نوع اطلاعرسانيها نقطهنظرهايي را ارايه كنم تا اگر صواب باشد مورد قبول دستاندركاران بيفتد.
1. بايد قبول كنيم كه اين نوع اعترافات به دو دليل مورد قبول واقعي عمدة جامعه قرار نميگيرد:
الف. سابقة اين نوع اعترافات، كه نوعاً پس از رهايي فرد از زندان و تغيير شرايط تكذيب شده است و نمونههاي بسياري داشته است. از سوي ديگر پخش و نشر فيلم شكنجههاي متهمان قتلهاي زنجيرهاي كه نشاندهندة وضعيت رقتآميز اعتراف گرفتن عدهاي از كاركنان يك وزارتخانه از جمعي از همكارانشان و حتي از همسر يكي از آنهاست، و يا نشر بعضي خاطرات كه اخيراً انتشار يافته است، دلايل جدي عدم باور جمعي است. اين روشها، حتي اگر در مورد آقاي پورزند اتفاق نيفتاده باشد، سبب ميشود كه پذيرش اين اعترافات براي بينندگان دشوار شود. اين امري طبيعي است. با تهديد و ارعاب نميتوان سابقة ذهني را تغيير داد؛
ب. در همه جاي دنيا براي آنكه مخاطبان امكان پذيرش ادعاهاي رسمي را داشته باشند، نبايد اطلاعرساني فقط در جايي كه مورد علاقة حكومت است، صورت پذيرد. اين كار بحقي است كه وقتي در مصاحبة آقاي ناظمزاده و يا وحيد صادقي روشن ميشود كه خدعه و حيلهاي به كار بردهاند، توضيحات كافي و عقوبت لازم و فوري براي آن در نظر ميگيرند، ولي وقتي بايد توقع داشت كه اينها مورد پذيرش وجدان عمومي قرار گيرد كه در ساير موارد هم همين اطلاعرساني و همين عقوبتها با همان سرعت مطرح شود. مثلاً هيچ معلوم نشد كه بالاخره محتواي حرفهاي فرشاد ابراهيمي را چه كسي تعقيب كرد و چرا پيگيري قضايي محتواي نوار، تبديل به پروندة «نوارسازان» شد. يا وقتي رسماً در جرايد اعلام شد كه يكي از نهادها در جريان سفر رئيسجمهوري به شيراز، عكس مصدق و خاتمي را منتشر كرده تا بين مردم پخش كند و حضور مردم را به جمع مليـمذهبيها كه آن روزها بهشدت زير فشار بودند، منسوب كند، هيچكس نفهميد كه اين پرونده چه شد. و بالاخره آيا كسي مورد عقوبت قرار گرفت يا خير. فراموش نميكنم پس از آنكه ادارة اماكن نيروي انتظامي بسياري از هنرمندان را احضار كرده بود و اين ابهام ذهن دولت و رئيسجمهور را به خود مشغول كرده بود، و در حالي كه به دليل بياطلاعي و نامة پراحساس فرزند و همسر آقاي پورزند، پيگير جدي مسئلة احضار روشنفكران و اتهامات آقاي پورزند بوديم، يكي از مسئولان عاليرتبة نيروي انتظامي به بنده از وضع بد روابط اخلاقي و سياسي آقاي پورزند گزارش داد. او مشكل اصلي پورزند را اين ميدانست كه ليست بالابلندي از نويسندگان و شخصيتهاي فرهنگي كشور را ارايه كرده كه از رضا پهلوي كمك دريافت ميكردهاند. گفت: ما آنان را آورديم و تحقيق كرديم و معلوم شد در مورد همة آنان دروغ ميگويد و ابهام از پروندة آنان رفع شد. او اين را بهحق خدمتي در حق نيروهاي فرهنگي ميدانست (و البته به من اجازه داد كه اين مطلب را به صورت علني نقل كنم وگرنه اينجا مطرح نميكردم.)
بنده همانجا و بعد هم در جلسة دولت پيشنهاد دادم اگر ميخواهيم حرفهاي پورزند مورد قبول قرار گيرد، با همان شدت بايد اعلام كنيم كه بنا به تحقيقات نيروي انتظامي دامن اكثر قريب به اتفاق اهل فرهنگ و هنر و قلم، حتي اگر جزو ناراضيان و مخالفات حكومت باشند، آلوده به وابستگي به خارج نيست كه معالاسف اعلام نشد. اين تبعيض در اطلاعرساني، بخواهيم يا نخواهيم ذهن جامعه را با شك و ترديد مواجه ميكند.
2. به سود هيچ كشوري نيست كه اگر با عنصري فاسد در حوزة فرهنگ برخورد كرد، بيآنكه دليل محكمهپسندي داشته باشد، همة اهل فكر و فرهنگ جامعه را مورد تهديد و تحقير قرار دهد. روش امام جمعة محترم موقت اين هفتة تهران، خلاف اين منطق بود كه براي پورزند طلب مغفرت ميكردند و همة مخالفان سياسي و فكري خود را مورد خطاب قرار دادند كه گويا از خبر يك فاسق، كه هيچ ارزش حقوقي ندارد آبرويشان برباد رفته و هر كس در اين مدت با شوراي نگهبان، قوة قضائيه و مجمع تشخيص مصلحت اختلافنظر داشته در خط پورزند بوده و براي تضعيف نظام كار كرده. البته كساني كه در تمام اين مدت عليه شخص رئيسجمهوري، دولت و مجلس هرچه خواستند نوشتند و كردند اصلاً نظام را تضعيف نكردهاند و «مأجور عندالله» هستند.
3. پيشگوييها نيز دليل ديگري بر باور نكردن قضاياي سياسي است. روزنامهاي مينويسد كه همهچيز را از پنج ماه قبل در مورد پورزند ميدانسته است. پس از آن، سيستم قضايي هم به همان نقطهنظر ميرسد. ادعاي ورود چمدان پول به داخل كشور از سوي يكي از چهرههاي سرشناس سياسي– مذهبي مطرح شد، ولي هيچكس نميتواند آن چمدانها را بيابد. اينها باور اجتماعي را كمرنگ ميكند.
4. اظهارنظرهاي متفاوت و متناقض در طول مسير پروندههاي اينچنيني يكي ديگر از نقاط ضعف اطلاعرساني است. در مورد همين آقاي پورزند، مدتها بود از جرم اخلاقي صحبت ميشد، كمكم مسائل سياسي مطرح شد تا اينكه رابط اصلي جريانهاي سياسيـفرهنگي كشور با رضا پهلوي و امريكا شد. اين سير متفاوت و متناقض و سريع، باور جامعه را دچار آسيب ميكند. اينها اعتماد عمومي را كم ميكند. بنده هم اعتقاد دارم در آن سوي مرزها، دولتها و يا كساني هستند كه عزت و عظمت ما را نميخواهند و براي آن برنامهريزي ميكنند. به همين دليل نگراني اصلي اين است كه با اين روشها، قبح بسياري از خيانتها كه نزد مردم واقعاً خيانت است نيز از بين برود.
0 Responses
Post a Comment